دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

حسش نیست

معلومه حرف زدنم نمیاد؟؟


میرسم اداره میگم بچه ها تو این سه چهار ساعتی که خواب بودم ، کسی رو نک/شتن؟ به کسی ت/جاوز نشد؟ کشوری به کشور دیگه حم/له نکرد؟ 

صبح ها حدود یکساعت تو ترافیک میمونم له و خسته میشینیم پشت میزمون .

 چقدر غر غر میکنم 


بیاید با هم معاشرت کنیم و بجای من شما یه چیزی بنویسید بلکه نطقم باز بشه . 


اهان راستی عکس هم براتون بذارم 


این عکس مهمونی شب قبل از رفتن مهرداده که پست قبلی نوشته بودم .

 قرمه سبزی درخو استی مهرداد ، ته دیگ درخواستی سینا، سالاد شیرازی همه پسند

بورانی اسفناج با عطر ملایم سیر درخواستی همه بجز مهردخت 

تهچین مرغ درخواستی مهردخت البته بدون مخلفات روش که بقول خودش از زرشک و خلال پسته و خلال بادم متنفره( بی سلیقگی مهردخت به کی رفته ؟؟ نه من نه باباش اینطوری نیستیم)

حلیم بادمجون کشدار و کاملاً سنتی درخواستی همه بجز مهردختشون 

دسر پسته با کرم خامه و پنیر ( یک طعم بهشتی و بی نظیر و البته پر از عطر هل سبز و  مغز پسته مرغوب) درخواست همراه با خواهش و تمنای همه بجز مهردخت 




چند روزه  شیرینی  با تم هالوین درست می کنم .

 از اینکه دارم رو اشکال  مختلف و جدید کار می کنم خیلی خوشم میاد ولی کلاً،  از ژانر وحشت و چندش تو خوراکی خوشم نمیاد .. چیه باباااا ما تو خاورمیانه همه ی زندگیمون با ترس و وحشت و صحنه های چندش می گذره این چیزا برای ادمای اون طرف جذابیت داره که وحشت خونشون پایین افتاده و میگی تو خاورمیانه  جنگه... میگه خاور میانه اصلا کجا هسسست؟

 نه اینکه بی سواد باشه هااا به کارش نمیاد چیزی از بقیه ی دنیا بدونه . ما هم که اینهمه تشنه ی اخباریم،  بخاطر اینه که بکارمون میاد.... هی داریم دو دوتا چهارتا میکنیم ببینیم کجاش به ضرر ما تموم میشه . 

*****

کوکی و شیرینی هالوین  درست میکنم ، چون دوتا از دوستانم تولد بچه هاشون تو هالوینه و میخوان مهمونی تولدشون رو بااین تم  بگیرن و آیتم های سفارشی دارن . 




چشم ها با این حال لزج و خیسشون و رگهای خونی ،خیلی چندش شدن 



این دوتا صورت خونی و وحشت زده هم اعصاب خودمو خورد کردن ،  قشنگ انگار حس دارن 




دوستتون دارم . 


نظرات 28 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 10:05 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com

من همه غذاهاتون رو میخوام خصوصا تهچین با اون مخلفاتش و بورانی
+ دیشب به خواهرم گفتم هالووین هم خوب عجیبه ها. حتی شوخی ها و مدلهاشون اندازه زندگی واقعی ما ترسناک نیست :)) توی ET یکی رو نشون داد که جلوی خونه ش کلی عروسک با ریختن زیادِ رنگ قرمز انداخته بود و گفتم عه پارسال.

جااانم عزززیزم کاااش اون کافه ی مورد نظر راه اندازی میشد لیمو ی عزیزم
واااقعا همینطوره . گفتی پارسال و کردی کبابم

نسیم سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 12:15 ب.ظ

چقد کدبانو و خوش ذوقین

ممنونم نسیم جون

کبهان‚¬ یکشنبه 30 مهر 1402 ساعت 08:12 ق.ظ

درود
دلمان برات تنگ شده مهری عزیز
برای ان زمانها برای مهربانی ها و دلسوزی هات
شادیتان ارزوست

درود بر تو
دل به دل راه داره کیهان جان .
همچنین دوست من

مینو شنبه 29 مهر 1402 ساعت 10:12 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام
چرا من فکر میکردم اینجا کامنت گذاشتم ولی کامنتی نبود؟
جای داذداش جانتون به قول شیرازیها سبز.فکر کنم اینروزها اغللب اونهایی که رفتند هم درد غربت اذیتشون میکنه واونهایی که ماندند هم درد مشکلات داخلی ودوری از عزیزان.حدود نه سال میشه که پسر بزرگم وخانواده اش را ندیدم.حتی طاقت ندارم باهاش تماس ویدیویی داشته باشم.
عجب سفره رنگینی مهربانو جان.دستت بی بلا.
یک مدل بورانی اسفناج هم من قدیم ها درست میکردم که خوشمزه میشد
اسفناج را ساطوری میکنیم.به اندازه یک پنجم اسفناج ها،شوید ساطوری شده اضافه میکنیم،دو حبه سیر رنده شده،مقداری کرهو یک استکان آب اضافه میکنیم وروی حرارت ملایم قرارر میدهیم تا آب آن کاملا کشیده شود.بعد هم که با ماست مخلوط میکنیم.

سلام مینو جان وقتی کامنت گذاشتی اسکای گرسنه بوده کامنتت رو نوش جان فرموده
ممنونم نازنین .. دقیقا همینمطوره عزیزم فکر میکنم دلیلش اینه که مهاجرت ما معمولی نیست .. ما درواقع مجبور به مهاجرت هستیم و با دل خوش این کار رو انجام نمیدیم . قبل از انقلاب هر کی از کشور خارج میشد ، یا مرفت گشت و گزار یا اینکه ادامه تحصیل میداد و برمیگشت همینجا تا تو وطن آبا و اجدادیش کار و زندگی کنه و لول زندگیش رو بالاتر ببره . الان مهاجرت نوعی فرار شده و انتخابی در کار نیست بیشتر اجباره تا انتخاب و در این اجبار آدم ها خودشونو تکه تکه میکنند و قلبشون رو اینجا جا میذارن . همینه که هیچکس چه اینجا و چه اونجا حالش خوب نیست .
ممنون که برامون نوشتی . من این مدلی بلد نبودم و عاشق بورانیم حتما با این روش هم درست میکنم

لیلی جمعه 28 مهر 1402 ساعت 09:41 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

از دست مهدخت حرص گرفت. باید تو خانواده ده نفره به دنیا می اومد که آبگوشت تو یه ظرف بزرگ می ریختن وسط سفره و همه از اون می خوردن و اگه دیر می جنبید غذا بهش نمی رسید

آررره لیلی جان دقیقا همینطوره و عجیبه که بچه های امروز هیچ درکی از این موضوع ندارن .

پریمهر سه‌شنبه 25 مهر 1402 ساعت 11:01 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com

به به مهربانوی کاربلد چه کرده
مهردخت این همه غذای . دسر عالی رو دوست نداشت؟
روزایی که کامران خونه نیست نگران نوع غذامون نیستیم، هرچی من و همسر بخوریم اون دوتا هم میخورن.
جمعتون جمع و دلتون شاد باشه

عزززیزمی پریمهر جانم
نه ندااااشت فقط قورمه سبزی خورد .
ممنون عزیزم همچنین

نسرین دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت 03:09 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

نه تو چیزی ننوشته بودی. تنم به تن این فضولای بی تربیت خورده بود اونروز
من میریزم. حیفم میاد میگم آهنه و باارزش از بس آهن خونم پایینه

تو که عشششقی عززیزم . من آب اسفناج رو همون موقع خودم میخورم سعی میکنم به مهردخت هم بدم که موفق نمیشم

مریم یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 07:08 ق.ظ https://marmaraneh.blogsky.com/

سلام، ممنون برای عکس خوشگل غذا ، چه خوب که دل همه را به دست آوردین با هنر زیبای آشپزی ، نوش جون همه عزیزان دور و نزدیکتون و یک‌اعتراف، کوکی ها برای من بسیار چندش و ترسناک بود.

سلام مریم جون
قربونت عزیزم ممنون از همراهیت .
عه جدی میگی ؟؟

سوفی شنبه 22 مهر 1402 ساعت 12:55 ب.ظ

سلام. اِ کامنت طولانی من نیومده؟

سلااام

منجوق شنبه 22 مهر 1402 ساعت 10:36 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

ای بابا آره با اون اشتباه گرفته بودم همش فکر می کردم نیمرو گذاشتی روش

آهااان نه بابا اون حلیم بادمجونه کشک سفید و روغن پیازداغ که زرده باعث شده مثل نیمرو ببینی حق داشتی اینطوری بنظرت بیاد
ظرف بورانی سبزه

حکیم بانو شنبه 22 مهر 1402 ساعت 09:18 ق.ظ

یکی از برادرشوهرهای همکارم در بلاد اون ور هستند. بعد یک برادرشوهر دیگرشون اینجا هستند. برای تعویض منزل مقداری د.لا.ر داشتند که میخواستند بفروشند. یک هفته قبل از شروع این ماجرای جدید در خاور میانه، برادرشوهر آنوری گفتند صبر کن. اتفاقاتی در راه است و د.لا.ر گران خواهد شد. دیگر خودتان تا ته ماجرا را بخوانید.

یا خداااااااا

منجوق پنج‌شنبه 20 مهر 1402 ساعت 10:24 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

مرسی عزیزم الان فهمیدم هر دوشونو تو یه ظرف گذاشتی برا همون اون شکلی دیده میشه. تزیینشم بگو با چیه لطفا.

منجوق جونم هر دوی چی رو تو یه ظرف گذاشتم؟
فکر کنم سو تفاهم شده ها
تزیین هم فقط ظرف حلیم بادمجون با سیر داغ و پیاز داغ و کشک ونعناع داغ داره .
بورانی بدون تزیینه

المیرا پنج‌شنبه 20 مهر 1402 ساعت 07:47 ق.ظ

سفرتون همیشه پر برکت و‌جای مسافرتون سبز. خواستم بگم که مردم اون‌ور دنیا هم بی اطلاع و بی‌نظر و بی‌عکس‌العمل نیستن نسبت به همه این امور. و‌‌اینکه حال هر که اندک‌احساسی داره، سخت گرفته‌است. به قول شروین خاجی‌پوذ: برای گریه‌های بی وقفه.
یه پیشنهاد هم داشتم. امشب کتابی رو به نام ما هماهنگ شده‌ایم رو تمام کردم.خوندنش رو به همه توصیه می‌کنم و خواهشم هم اینه که کتابهائی از این دست رو به هم معرفی کنیم. دنیا در سراشیبی سقوط هست انگار و شاید آگاه بودن و آگاه نمودن چاره کار باشه. هر کسی به قدر همت و توان خودش.

ممنون عزیز دلم
نه واقعا این ور دنیا واون ور دنیا نداره وخصوصا ما مردم خاورمیانه هر جا که باشیم هم عزیزانی تو وطنمون جا گذاشتیم، هم نسبت به اخبار جنگ تو هر جای دنیا بی تفاوت نیستیم اما حقیقتا خیلی از خارجی ها اینطور تربیت شدن که نسبت به چیزایی که بهشون ربط نداره(چه مثبت و چه منفی) کنجکاوی نکنند
ممنون از معرفی کتاب ، اگاهی دردناکه و البته همیشه بهترین انتخابه

مانی پنج‌شنبه 20 مهر 1402 ساعت 06:07 ق.ظ

love you more

نسرین چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت 11:51 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

من برای پختن اسفناج هیچ آبی توی قابلمه نمی ریزم تا با آب خودش پخته بشه . بعد از شستن میریزم تو قابلمه و میذارم روی شعله متوسط برای پنج دقیقه. فقط دو قاشق آب اسفناج ته قابلمه میمونه که میریزمش تو ظرف بورانی

نه نسرین جون اسفناج که خودش خیلی خیلی اب میندازه اصلا نباید اب اضافه کرد من نمیدونم چطوری نوشتم که بنظرت رسید اب اضافه میکنم؟
من اب اضافه شو تو بورانی نمیریزم عزیزم

مینا مهرآفرین چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت 05:29 ب.ظ http://Www.sky2sky.blogfa.com

سلام مهربانوی عزیز، واقعا الهه‌ی خلاقیت و هنرمندی هستی

و دلخوشیم به این شعر حافظ؛ دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور... به نظرم ما دقیقاً توی تایم هالوین ایران داریم زندگی میکنیم.

سلام مینا جان ممنونم عزیزم محبت داری
متاسفانه همینطوره

منجوق چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت 04:18 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

خسته نباشی
میشه دستور اون بورانی اسفناج را بنویسی ظاهرش برام تازه بود.

سلامت باشی عزیز دلم ..
بعله با کمال میل من بورانی اسفناج و بورانی بادمجون درست میکنم هر دوشون رو خیلی خیلی دوست دارم و به راحتی آماده میشن .
اسفناج ها رو بشور و بذار بپزه وآبش تموم بشه بعد از پخت بازم کمی آب میندازه تو ظرف . اون اب رو هم خارج کن .
چون آب اسفناج هم پر از خاصیته من معمولا آب اضافه ش رو مثل نوشیدنی میخورم و دور نمی ریزم . خنک که شد مقدار کمی روبا ماست مخلوط کن و نمک و فلفل و کمی سیر رنده شده بهش بزن . اگر از قبل آماده کنی و یخچال بذاری و مزه ها به خورد هم برن خیلی خوشمزه تر میشه .
من کمی گردوی خورد شده هم میریزم هم سردی ماست و اسفناج رو می گیره، هم زیر دندون میاد و خوشمزه تره ، هم بوی اضافه ی سیر رو از دستگاه گوارش ادم، حذف میکنه .
برای بورانی بادمجون هم همین فرمول رو برو جلو فقط بجای اسفناج پخته از بادمجون کبابی خورد شده استفاده کن
درمورد اسفناج یه چیزی رو فراموش نکن ؛ موقع پخت بهش نمک نزن چون خودش خود بخود نمک داره و ممکنه غذات رو شور کنه

مینا چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام مهربانو جان
چند وقتیه پیجت رو که میخونم ناراحت حالت هستم البته متوجه هستم تو خونه هایی که نفری در حال مهاجرت دارن حال و هوا همینه
خواهر من 20 سال پیش مهاجرت کرد و اون روزها با همین حال الانت بود نفرت از همه چیز تازه 20 سال پیش که اوضاع بهتر بود
ولی من یه عقیده دارم ادمها باید فکر کنن یا میتونن و میخوان مهاجرت کنن میرن دنبال پروسش و مسیرش و با انگیزه انجامش میدن یا به هر دلیلی نمیخوان برن یا نمیتونن یا هرچی انتخاب میکنن که بمونن پس باید سعی کنن هرکاری کنن که حالشون خوب باشه و از شرایط موجود هم لذت ببرن

قانون اینه در هر صورت غر زدن ممنوعه

بدترین حالت اینه که بمونی و هی غر بزنی... مگه ما چند بار زندگی میکنیم

به خودت کمک کن از این مود دربیای یا بچسب به مهاجرت یا بچسب به دلخوشی های کوچیک زندگی....
و یه چیز دیگه از خواهر کوچیکت یادگاری داشته باش ادم غر غرو همه جا غر میزنه بره آمریکاا و اروپا هم یه چیزایی برای غر زدن پیدا میکنه ولی آدمی اونجا هزار تا کیف میکنه که وقتی هم ایران بود صد تا کیفش رو کرده

سلام مینا جون
آرره همینطوره که میگی کلافه و غرغرو شدم و قبلاً نبودم . سیستم کلی زندگی خودم هم همین بوده ، مثبت اندیشی و لذت بردن از امکانات موجود و بطور کلی در حال زندگی کردن .. هنوزم بابت سلامتی و داشتن خانواده و کار و .. شاکرم ولی حال عمومی مون خوب نیست . تعداد نیازمندان چه انسان ها چه حیوانات خیلی زیاد شده خیلی سعی میکنم تغییری ایجاد کنم ولی نمیتونم ... با این وجود هنوز هم منو مهربانوی مثبت اندیش و امیدوار میشناسن .. اینجا که غر غر میکنم حس میکنم فشار از روی اعصابم کم میشه و راحت تر ادامه میدم و شاید پیش اونایی که به دیدن ارامشم نیاز دارند راحت تر میتونم حفظ ظاهر کنم .
سعی میکنم بیشتر رو خودم کار کنم و به صورت جدی به توصیه ت فکر کنم .
مرسی که گفتی

نسرین چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت 10:04 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

هیشکی این روزا حال و حوصله نداره.
اخبار و عکس و ویدیو ها وحشتناکند. از اونایی که آدم از بودن بعضیا متنفر میشه. فحششون میده و راه میره. البته همراه با گریه های بی امان که فایده ای جز سر درد ندارن... چراهایی که جوابی ندارن و...
مهربانو جانم، اصل و سنتی ته چین اونیه که مهردخت میگه. هیچ تزیینی نباید داشته باشه.
چقدر دلم خواست یه بار دیگه دستپختتو بخورم
عکس رو برام با واتساپ بفرست نمیدونم دسر پسته چیه. باید خوشمزه باشه

متاسفانه همینطوره نسرین جون

ای جاان کاشکی میشد بیای ایران عزیزم
حتما عزیز دلم میفرستم برات .. خیلی خوشمزه ست چون هم تو بافت کیک پودر پسته داره هم تو کرمش پر از مغز پسته ست .. ببین دیگه چه خبررره

لیدا سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 08:54 ب.ظ

مایی که مرز نشین بودیم حال این آدمای بی گناه که ناخواسته درگیر جنگ شدن رو بهتر میفهمیم،خیلی نگرانم به ایران کشیده نشه


احوال مشترررک

رها سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 08:48 ب.ظ https://polibejavedanegi.blogsky.com/

سلام مهربانو جان

به به چه سفره رنگین و زیبایی، دلم خواست

امیدوارم کانون خانواده تون همیشه گرم باشه حتی با وجود فاصله ها

سلام عزززیزم
قربونت نازنین ممنونم الهی آمین

Nasrin سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 08:38 ب.ظ

واى به به چه خوشمزه غذاها رو معرفى کردى بى سلیقگى مهردخت( جسارت نباشه به مهردخت جون) به خواهر کوچیکه من رفته تا چند سال پیش حتى سالاد شیرازى هم نمیخورد
شیرینى هاى هالوین خیلى بانمک شدن حتما بچه ها خوششون میاد خیلى هنرمندى

فدااات
هی وااای من .. سالاااد شیراازی
ممنون عزززیز دلم

زبله سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 06:07 ب.ظ http://Zebele.blogfa.com

سلام مهربانو جان
چطوری؟
حتی حال نداشتم کامنت بزارم برات ولی همههههه پستاتو دنبال کردم
از اینی که حقتو ازون دکتره نفهم گرفتی حال کردم
دارم به رفتن فک میکنم منم

سلام دکتر جان .. چطوری ؟
همیشه لطف داری .. اررره راسووو با اون گردن کجش مرررد تا 15 تومنو داد .. وللللی داااد

خوب میکنی .. تامل نکن اصلااااا

زری.. سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 05:10 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

چی بگیم مهربانو جان که واقعا حال همه مون خرابه. میدونی برای رنگین بودن سفره حقیقتش بنظر من خیلی بستگی به حوصله ی صاحبخونه داره، چون آدم وقتی چند مدل غذا میذاره معمولا مقدار هر کدوم را کمتر میگیره که زیادی نمونه و زحمت فریزر کردن یا بسته بندی کردن برای بیرون فرستادن را نداشته باشه:)) من قدیم ها واقعا سه چهار مدل غذا میذاشتم و خانواده شوهر پرجمعیت هستند و با خانواده خودم نزدیک 25 تا 30نفر میشدند خخخ اما الان چهار پنج سالی هست یک دل میذارم و خلاااص! واقعا حوصله اش را ندارم بعد جالبه الان اونها اینطوری شده اند که متنوع میذارند :) البته که اعتراف میکنم اینقدر مثل سفره زیبای تو خوشگل نبودند :) کار خوبی کردی بخاطر مهرداد این کار را کردی آدم دوست داره برای عزیزش همیشه یه کاری خاصتر کرده باشه که انگار ته دل خودش راضی تر باشه. انشالله همیشه سفره ها چه کوچیک و ساده و چه بزرگ و متنوع به خوشی و سلامتی پهن بشوند و باعث دلگرمی خانواده ها باشند که روزگار سخت و تلخی داریم.
راستی عزیزم اینکه گهگداری یه مبلغ های ریزی به شماره کارت خیریه واریز کنیم نیازی به اطلاع رسانی که نداره؟

قربونت برم لطف داری عزیزم .
الهی آمیییییین .. اره واقعا روزگار غریبیست نازنین
نه عزیز دلم ممنونتم .. میمونه تو صندوق گاهی میبینم کسی دچار مشکلیه که همون موقع با یه مبلغ کم میشه رفعش کردبه نیابت از همه ی شما عزیزان انجام ش میدم .
مثلاً مامان و بابا تو ساختمون پزشکان پیش دکتر میرن من مخصوصاً همون داروخانه ای که زیر ساختمون یا خیلی نزدیک همونجاست میرم همیشه هم یه مورد پیدا میشه که یه ادم مستاصل نسخه به دست ایستاده یه گوشه مهر و تاریخ روز داره نسخه ش و دکترش هم تو همون ساختمونه بنابراین میتونم بهش اعتماد کنم و با خیال راحت از همون حساب پرداخت میکنم

رها سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 04:35 ب.ظ

سلام عزیزم. چه سفره هنرمندانه و قشنگی از تاکیدت روی عدم علاقه مهردخت جان در هر قسمت خنده ام گرفت.
راستش کوکی ها و شیرینیها برای من خیلی بانمک بودن، ترسناک و چندش آور واقعا نبودن. جالبی هالوین اینه که ایرانیها حتی توی مهدکودک هم دارن هالوین جشن میگیرن ولی توی کشورهای اروپایی خیلی کم میتونی خبری از هالوین پیدا کنی و میگن هالوین برای آمریکاست نه اروپا.

سلام رها جون
ممنونم عزیزم .
مشخصه چقدر اعصابم بابت بد غذایی مهردخت خورد و خاکشیره ؟
موضوع اینجاست که ما داتاً ملت شادی بودیم ، تمام روزهای سالمون به مناسبت های زیبا نامگذاری شدن و بیشمار جشن های ملی داریم تو تمدن کهنمون .. حالا 44 ساله جز بدبختی و جنگ و نکبت و مرگ بر این مرگ براون چیزی نداشتیم ولی خب ذاتمون همون ایرانیه قدردان روزگاره که دلش میخواد همیشه تو جشن و دور همی باشه .. هالوین هم یه بهانه ست برای اینکه کمی فانتزی چاشنی زندگیش کنه

Sonia سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام دریا جان!
امروز حساب کردم دیدم تقریبا ده ساله من خواننده وبلاگ شمام، یعنی از دوران مجردی تا الان که ۷ سال از عروسیم می گذره. چقدر فراز نشیب داشتیم چه جمعی و چه فردی. ولی تمام ۶ سالی که من تنهایی بار مالی زندگی رو دوشم بود و نمی خواستم خانواده خودم باخبر بشن که البته همسرم لایق اینکار بود از سختکوشی شما و آشتی جان انگیزه می گرفتم. بالاخره از زمستون سال قبل تونستم از شر کارفرماهای ظالم بخش خصوصی راحت شم ولی از اونجایی که کلا نمی تونم بیکار باشم تصمیم گرفتم سر پیری (۳۲سالگی) مجدد کنکور بدم که شاید بتونم دبیری یا پرستاری قبول شم.
واسه رفع خستگی هم به آرشیو شما سر میزنم. چون اینستا و بقیه رو تعطیل کردم تا روز کنکور
گفتم بعد از ده سال یه معاشرت مبسوط با شما داشته باشم

سلام سونیای عزیزم .
من چقدر خوشبختم که دوستان پایه و نازنینی مثل تو دارم . بهت تبریک میگم برای همه ی اتفاقای خوب زندگیت، از ازدواجت گرفته تا بیرون اومدن از سیستم معیوب کاری و تصمیمت برای ادامه ی تحصیلت .
سونیا جون فلفل بریزم دهنت؟؟ 32 سالگی و سر پیری !!!! من چی بگم با 50 سال سن کلی نقشه ها جدید کشیدم برای ادامه ی زندگیم؟؟ قربونت برم خیلی موفق باشی. درضمن بهت تبریک بزرگتری میگم بابت مدیریت خانواده ت خدا روشکر که همسری لایق داری و تونستی با درایتت درست تصمیم بگیری و حدود مسائل اقتصادی خانواده ت رو بدون دخالت کسی مدیریت کنید .
مرررسی برام نوشتی عززیز دلم .

سلام سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 02:03 ب.ظ

سفره رنگینی بود
می دونم مازادش به نیازمندان رسید
آشپزی یک هنر است که بانوان ایرانی دارند
جای دیگری این همه تنوع در سفره را ندیده ام
امیدوارم همیشه تندرست باشید و در کنار خانواده شاد

سلام، سلامِ عزیز
من تو مهمونیا به سفره ی رنگین اعتقادی ندارم ، درواقع این موضوع رو از مامانم یاد گرفتم . قدیما که پخت و پز چند غذا تو مهمونی ها خیلی مرسوم بود ، مامان فقط یه نوع غذای اصلی درست میکرد با سالادی ماستی چیزی ، اگر هوا خنک بود یه سوپ هم میذاشت کنارش. به خاله هامم توصیه میکرد چند جور غذا درست نکنند چون رفت و آمد ها کم میشه، میزبان خسته میشه و اون انرژی که باید برای مهمونا داشته باشه نداره .
این میز یکی از معدود دفعه هاییه که رنگین شد و چند جور خوراکی داشت اونم بخاطر گل روی مهرداد بود که دلم میخواست مدتی طعم غذاهای خانوادگی زیر زبونش بمونه
از لطف و محبتت ممنونم . شما هم به همچنین

ربولی حسن کور سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 01:43 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
درمورد ایمیل ها چیزی نمیدونم. ممکنه ظرفیت ایمیل دونی گوشی تون پر شده باشه؟ (اصلا نمیدونم چنین چیزی وجود داره یا نه؟!)
عکسها هم توی درمونگاه باز نمیشن وقتی رفتم خونه میبینم و میترسم
امیدوارم هرچه زودتر باز هم همه خانواده به یک دلیل خوب دور هم جمع بشین.
راستی یادمه مدتی پیش جائی خوندم همه جای دنیا به چیزی که ما بهش میگیم سالاد شیرازی میگن سالاد اسرائیلی! برام جالب بود.

سلام
انگار فقط میخواست اینجا بنویسم و درست بشه و منو ضایع کنه . حذف کردم اون تکه از نوشته م رو آقای دکتر ، درست شد
حتماً عسل جون براش جالبه عکسا
ممنونم الهی دل همه خوش باشه .
آره همونه فقط انگار سالاد اونا فلفل دلمه ای و جعفری هم داره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد