دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

تامی و اقدامات مهاجرت


برای اون دسته از دوستانی که تازه به جمع ما اضافه شدن مینویسم : 

ایشون پسر کوچولوی خونه ی ماست، جناب آقای تامی خااان 

این تامی خان طبق محاسبات حدودی دامپزشک عزیزش،  اسفند یا فروردین سال 1400 به دنیا اومده . من خواهش کردم تو شناسنامه ش تاریخ تولدش رو 15 فروردین ثبت کنند .

 بنابراظهارات حامی نازنینش دوست عزیزم فرناز جان ، تامی حوالی میدان کتابی تهران ، جایی که یه لوله ی آب شکسته بود و از زمین بیرون زده بود و البته توی لوله آبی هم نبوده ، زندگی میکرده ..


 اصلاً معلوم نیست این بچه چطوری بدون مادر سر ازلوله ی آب درآورده .

یه روز بطور کاملاً اتفاقی  فرناز جون دیده بودتش که با چشمای وحشت زده چپیده تو لوله آب . 

فرناز کلی زحمت میکشه تا تامی بهش اعتماد میکنه و میاد از غذایی که  براش دم لوله ی آب میذاشته میخورده .

بعد از دو سه هفته فرناز متوجه میشه، بچه صداش  گرفته... اما تا نزدیک میشده ، تامی میرفته ته لوله و بیرون نمی اومده. 

تا اینکه بالاخره یه شب فرناز همون حوالی مخفی میشه و وقتی تامی بیرون میاد با چیزی که انتظار نداشته مواجه میشه . 

دُم کوچولوی تامی حالت شکستگی و خونین و مالین بوده .. معلوم نیست چه بلایی سر دُمش اومده و اصلاً کی این اتفاق افتاده؟؟ 

بازم چند روز وقت صرف میکنه و با ترفند های خاص خودش بالاخره تامی رو گیر میندازه و میبره پیش دامپزشک مهربون و نازی که باهاش آشنا بوده و تو عقیم سازی حمایتی گربه های بی سرپرست همکاری میکرده " خانم دکتر دلارام شکرآبی". 


دلارام جان دُم تامی رو معاینه میکنه و میگه فرناز جون دُم این بچه ضربه ی سختی خورده حالا یا لای درپارکینگ مونده یا زیر لاستیک ماشین یا هرچی ، به حرحال عفونت باعث شده بافت از بین بره و باید دُمش قطع بشه .

 این بچه بقیه ی عمرش رو با یه وجب دُم باید زندگی کنه . 

چون تامی تو لوله ی آب می خوابیده،  فرم بدنش شبیه استوانه شده بوده و تو کلینیک اسمشو میذارن رولت .. عین یه تیکه شیرینی رولت هم خوشمزه و خوش اخلاق بوده . 

دُم جراحی شد و لازم بود که بچه ده ، پونزده روزی بمونه تو محیط کلینیک تا بتونن بخیه ها رو بکشن و به زندگی عادی برگرده .

 رولت تو کلینیک پانسیون شد اما چون یکی دوتا گربه مبتلا به ویروس بودند و رولت خیلی کوچولو بود ، خانم دکتر به فرناز میگه ، بهتره از این محیط دورش کنی .

 فرناز به من تلفن کرد و گفت: مهربانو جان ممکنه ازت خواهش کنم یه بچه گربه ی سه ماهه رو که دمش عمل شده ده روز مراقبت کنی تا بخیه هاشو بکشیم و برگردونیمش تو خیابون و محل زندگی سابقش؟ 


منم قبول کردم و خیالمم راحت بود که تو این مدت تو اتاق خواب خودم نگهش میدارم و نمیذارم با دارسی روبه رو بشه تا هیچکدوم عصبانی نشن . 



اینجا اولین شبیه که تامی اومده خونه مون . سمت چپ عکس پانسمان گنده ی دمش مشخصه . 


خلاصه ده روز گذشت و تو این مدت دارسی متوجه ی بوی تامی تو خونه مون شده بود و هر وقت من میرفتم پیشش با پنجه ی بسته منو میزد و روشو از من برمی گردوند . 


شب دهم به مهردخت گفتم ، مهردخت جان فردا فرناز میاد تامی رو ببره بخیه هاشو بکشن و بذارتش همون جایی که زندگی میکرد و رهاش کنه . 

مهردخت گفت : مامان این بچه خیلی کوچولوعه بذار خونه مون بمونه شاید سرپرست براش پیدا کردیم .

 من که از خدام بود با خوشحالی به فرناز خبر دادم که نیاد دنبال تامی،  خودم میبرمش کلینیک و کاراشو انجام میدم که بمونه پیشمون . 

احساس کردم اگه دنیا رو به فرناز میدادم انقدر خوشحال نمیشد . 


خلاااصه تامی موند خونه ی ما و شد پسرکوچولومون .. دارسی عزیزمم کم کم با وجود تامی کنار اومد ، کلی باهم بازی میکردن و خوشحال بودن ولی همیشه آ خر بازیهاشون به دعوا ختم میشد چون تامی کوچولو بود و یهو جو گیر میشد و از ذوقش شروع میکرد گاز بازی و دارسی هم دردش میومد و تامی رو میزد ، بعد تامی منو هاج و واج نگاه میکرد که مامااان چرا این دارسی خانوم منو میزنه؟ مگه نمیدونه چقدر دوسش دارم ؟ منم نازشون میکردم و قربون صدقه شون می رفتم ولی دو دقیقه بعد دوباره همین سناریو تکرار میشد . 


وقتی دارسی از پیشمون پرکشید ، تامی کاملاً متوجه ی نبودنش بود و بطرز عجیبی ماه ها ساکت موند و افسرده شد. 

کم کم با نبودن دارسی کنار اومد و دوباره همون تامی پرجنب و جوش و مهربون شد. 

وقتی صحبت از مهاجرت شد، یکی از اولین دغدغه هام موضوع تامی بود . قطعاً که باخودم باید میبردمش . 

به دلارام جان پیام دادم و موضوع رو گفتم و ازش کمک خواستم . دلارام گفت: همین اواخر یکی از مامان ها که راهی کانادا بوده اومده کلینیک  همه ی مراحل رو کامل انجام داده و گربه شو با خودش برده . 

همه ی سگ و گربه ها باید میکروچیپ داشته باشند و درفرودگاه میکروچیپشون با دستگاه توسط آفیسر چک میشه . شماره سریال میکروچیپ باید با لیبلی که تو شناسنامه ی پت درج شده همخونی داشته باشه . میکروچیپ یه چیزی مثل یه کپسول خیلی کوچولوعه که با تزریق زیر پوست پت میکارند. تاریخ انقضا هم نداره . 


یه کار دیگه ای که باید برای بردن پت به کانادا انجام داد آزمایش تیتراسیون هاریه . دلارام جان گفت : متاسفانه کانادا جواب تست تیتراسیون ایران رو قبول نداره بنابراین ما باید بعد از اینکه واکسن هاری سالانه ی تامی رو زدیم تا حداکثر سه هفته بعد از تزریق واکسن ، نمونه ی خونش رو بگیریم و بفرستیم به آلمان . اونجا نمونه ی خون رو ازمایش میکنند و گواهی صادر میکنند که بله این پت ، واکسن هاری رو زده و ما تایید میکنیم .


 متاسفانه این ارسال نمونه و گرفتن جواب حدود 40 روز طول میکشه و به یورو هم پرداخت میشه و مرداد ماه چیزی حدود 9 میلیون و هشتصد هزارتومن هزینه ی این آزمایش بود . 

خلاصه مرداد ماه ،  تامی رو بردیم دلارام جان میکروچیپشو تزریق کردو هزینه ش شد هشتصد تومن . همون موقع هم واکسن هاری سالانه رو تزریق کرد . 

سه هفته بعد بردمش و نمونه خونش رو گرفت . چند روز بعد از اینکه نمونه رو گرفته بودیم و منم نه میلیون و هشتصد تومن رو پرداخت کرده بودم از جایی شنیدم که تازگی ها خواهر یکی از دوستان گربه ش رو با خودش برده بود کانادا و این آزمایش رو انجام نداده . به دلارام تلفن کردم و موضوع رو گفتم . دلارام جون گفت: مهربانو من براساس کارایی که یکی از مراجعینم انجام داد و پتش رو بردراهنماییت کردم ولی خودم از قوانین اطلاع کافی ندارم .


 یه موسسه ای هست بنام ایران پت که اصلاً کارشون ارسال پت به اقصی نقاط دنیاست . اونا کاملاً از قوانین باخبر هستند . درضمن ما نمونه خون تامی رو فرستادیم آزمایشگاه مرکزی و اونا مجوز ارسال نمونه رو به آلمان دارند . خبر دارم هنوز نمونه خون تامی رو به آلمان نفرستادند بنابراین تو میتونی درخواست بدی کار رو متوقف کنند و تمام هزینه هم برمیگرده تو حسابت . فقط زود تحقیقاتت رو تکمیل کن و ببین چکار میخوای انجام بدی . 

گفتم : دلارام جان اگر چه این حدود ده میلیون برای من پول خیلی زیادیه ولی خب دیدی که بدون هیچ تاملی همه ش رو پرداخت کردم چون بدون تامی امکان نداره برم . ولی باتوجه به اینکه جواب این ازمایش 6 ماه بیشتر  معتبر نیست ، و شاید اصلاً به من ویزا ندن خیلی حیفم میاد این پول حروم بشه . 

من میرم دنبال تحقیقات و بهت خبر میدم فقط به آزمایشگاه مرکزی بگو که دست نگهداره تا خبر بدم . 

با ایران پت تماس گرفتم و برای کارشناسانشون پیغام گذاشتم . زود جوابم رو دادن . بهم گفتن شما به هیچ کاری کار نداشته باش ما خودمون همه ی فرم های مخصوص رو براتون ارسال میکنیم ، فقط شما شناسنامه و واکسن ها رو انجام بده و ... 

گفتم هزینه ی کارتون چقدره ؟ گفتند 6 میلیون . 

گفتم مگه شما تیتراسیون هاری رو المان انجام نمیدین؟ گفتن نه نیاز نیست ، کانادا جواب ازمایش ایران رو قبول داره . گفتم : عزیزم من اگه بچه م همراهم نیاد نمیرم هاااا،  مطمئنید؟ 

گفتن : خانوم ما کارمون همینه به پیر و به پیغمبر چنین چیزی نیاز نیست و تا الان چنین قانونی نبوده . گفتم اگه تا زمانی که من بخوام برم چنین قانونی وضع بشه و من 40 روز وقت نداشته باشم چی؟ گفتن : دراون صورت ما دوهفته ای براتون انجام میدیم فقط هزینه ش از ده میلیون میشه مثلا 15 میلیون . اما تقریبا مطمئنیم  چنین قانونی وضع نمیشه . 

( دلارام  جان هم گفته بود اگه ارسال فوری باشه همینقدر بیشتر میشه) 


به دلارام زنگ زدم و گفتم دلی جان بهشون بگو انجام ندن و من منصرف شدم . ایران پت میگه همچین قانونی نیست . باتوجه به اینکه من ویزا ندارم و نمیدونم ویزا میشم یا ریجکت و ضمناً این ازمایش فقط 6 ماه معتبره فکرکنم عاقلانه ش اینه که من اول منتظر بمونم ببینم ویزا میشم یا نه . 

تا دوساعت بعد پول به حسابم برگشت و همونطور که میدونید من ویزا نشدم و خوشبختانه این ازمایش هم انجام نشد . 

اما درمورد بردن پت بهتون بگم که : شما با کمک دامپزشک بچه تون فرم هایی که لازمه رو پر میکنید و ایشون فرم ها رو مهرمیکنه و مدارک تکمیل میشه بعد باید این فرم ها به تایید دامپزشکی مرکزی هم برسه میبرید این کارا رو هم  خودتون انجام میدین ( ایران پت بابت همین حدمات 6 میلیون پول میگیره) 


بعد که میخواید بلیط سفر بخیرید باید از ایرلاین هایی خرید کنید که پت رو سوار هواپیما میکنند حالا باز این دوتا حالت داره که شما میخواید پت بره تو قسمت بار که مخصوص ارسال پت هاست یا اینکه میخواید باخودتون بیاد تو کابین هواپیما و کنارتون باشه . 

من قطعااااااا اگر قراربود برم ، باید تامی رو میبردم تو کابین و تمام طول سفر طولانی رو کنارم باشه ، بنابراین باید بلیطم رو از ایرلاینی میخریدم که اجازه بدن بچه بیاد تو کابین ( فکر کنم فقط پرواز از طریق ترکیه این اجازه رو میده) 


فقط موضوع اینه که موقع خرید بلیط یکمی گرونتر باید پول بدید . این مجوز هم رو بلیط اضافه میشه و ربطی به پاسپورت و اینا نداره . 


خلاصه که قسمت من و پسرم نشد ، امیدوارم هرکی پت داره وقصد مهاجرت داره حتماً به فکر بچه ی کوچولوی خونه ش هم باشه و یه وقت فکر نکنه این موجود زنده ای که همخونه ش بوده،  مثل اسباب و اثاثیه ی منزله که بفروشیدش .

 حس داره و کاملاً به شما  ، صداتون و بوی شما و کلاً وجودتون وابسته ست . 


لطفاً وقتی میخواید موجود زنده ای رو وابسته ی خودتون بکنید به همه چیزش فکر کنید ، ازدواج دارید ، مهاجرت دارید و هرررچی . 

مگه میشه بچه ی انسانتون رو بذارید برید؟؟ اینم بچه تونه ، فقط انسان نیست همیییییین . 

اگر چیزی از قلم افتاده که جوابشو بدونم حتما کمک میکنم . بپرسید ازم عززیزای دل 

دوستتون دارم زیاااااااااااد

نظرات 21 + ارسال نظر
زهرا... پنج‌شنبه 14 دی 1402 ساعت 06:41 ق.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

یکی ازمهربون ترین مامانای دنیایی❤️❤️❤️

مرررسی عزیز دلم

رها شنبه 25 آذر 1402 ساعت 03:46 ب.ظ

راستی مهربانوجان یادم رفت بگم من ساکن کرجم اگه جایی تو کرج سراغ داشتید بهم معرفی کنید دستتون درد نکنه

حتما عزیزم فقط یه راه ارتباطی بده من خصوصی نگه میدارم

رها شنبه 25 آذر 1402 ساعت 02:19 ب.ظ

سلام مهربانوجان تامی خییییییییلی خوشگل و نازه خدا براتون حفظش کنه
عزیزم یه چند تا سوال ازتون داشتم من مدتهاست به فکر این بودم که یه گربه بخرم ولی از اونجایی که می گن خرید پت به صنعت توله کشی کمک می کنه تصمیم گرفتم یه گربه به سرپرستی بگیرم ولی موندم چه نژادی بگیرم که تو آمارتمان نگهداریش راحت باشه و بعدشم از کجا بگیرم شما جایی رو سراغ دارید منو راهنمایی کنید؟

سلام عزیزم
ممنون از لطفت رها جون خدا همه ی حیوانات رو حفظ کنه که پر از سادگی و صفا هستند ، حتی اون درنده هاشونم به خطرناکی انسانهای بد ذات نیستند .
خیلی خیلی ازت ممنونم که از فکر خریدن پت صرف نظر کردی من با کمال میل راهنماییت میکنم که یه کوچولوی دوست داشتنی خونه تون رو پر از عضق کنه و البته از شما محبت و عشق جذب کنه . فقط یه چیزایی هست که باید درموردش صحبت کنیم که با هم به نتیجه برسیم که چه مشخصاتی باید هم شما هم پت داشته باشه .
لطفا یه راه ارتباطی برام بذار که بتونیم بیشتر و به موقع با هم ارتباط داشته باشیم عزیزم

هستی.ش یکشنبه 12 آذر 1402 ساعت 08:53 ق.ظ

سلام مهربانوجان
مررسی از خوش آمدگوییتون باعث افتخاره در جمعتون بودن
ای خداااااا چه پسری.گوشاشووو
منم یه دختر حدود ۱ سال دارم عاشق گربه هاس.
چقدر قشنگ توضیح داده بودید و چقدر قشنگ تر که تامی هم مثل اعضای خانواده از محبتتون سهم داره
بچلونینش از طرف من لطفااا

سلام هستی جان
خواهش عزیزم
نانازه مااامااانه
ای جاانم ان شالله زودتر بزرگ بشه بتونه مامان کوچولوی یه پیشی بیپناه باشه
عززیز منی شما هستی جان
آی به چشششششم اون که رو چشششمم

تهانی شنبه 11 آذر 1402 ساعت 03:56 ب.ظ https://www.instagram.com/p/C0U5SGByTMX/?img_index=2

دوستانی که حیوان خانگی‌یا پت دارین میشه لطفا به مادر مهدیه دلداری بدین خرگوشش فوت کرده خیلی گریه میکنه :(

متاسفانه هیچ کاریش نمیشه کرد باید این دوره بگذره و باهاش کنار بیاد
یاد رفتن دارسی افتادم
البته من بهش سر میزنم ولی دوران سختشو باید بگذرونه عزیزم

لیلا جمعه 10 آذر 1402 ساعت 06:45 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز
امیدوارم خوب باشین
من بعد از چند سال اومدم اینجا برای اینکه همیشه تو فکرم بودین ولی روزگار به وقتایی آدم رو دور میکنه از خیلی چیزها نمیدونم منو یادت میاد یا نه ؟
من هم مهاجرت کردم و کانادا هستم الان دیدم شما هم دارین میاین خیلی خوشحال شدم .
باید تمام دلنوشته های بینظیرت رو سر حوصله بخونم .
چقدر از پر کشیدن دارسی متاسف شدم
حتی اون هم همیشه تو یادم بود.

سلام لیلا جون ممنونم عزیزم ، تو و عزیزانت هم بسلامت و شاد باشید
بنام قشنگِ لیلا دوست زیاد داریم تو این صفحه منم که کم حااافظه ، الان تند تند دارم حافظه مو ورق میزنم ببینم کدوم یک از نازنین هایی
بسلامتی باشه لیلا جونم خوشحالم از اینکه موفق شدی مهاجرت کنی ، خودت راضی هستی؟ تقریباً بروفق مراد هست اوضاع؟
البته که برای من قسمت نشد و ریجکت شدم ، حتما میخونی و متوجه میشی عزیزم .
قربونت برم آره دخترک ملوسم، لیدی دارسی خونمون ناباورانه پرکشید و من و مهردخت رو تا همیشه غصه دار خودش کرد
ممنونتم مهربووونم

نسرین پنج‌شنبه 9 آذر 1402 ساعت 09:40 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

قلب تو واقعاً دریاییه

عززیز منی خواهر جون
نه به اندازه ی تو البته

Faezeh پنج‌شنبه 9 آذر 1402 ساعت 01:20 ق.ظ

سلام.من عاشق گربه ها هستم.گربه های کوچه ما واقعا خیلی زیبا هستن همه سفید و طلایی
تا حالا نمی‌دونستم همین گربه های تو کوچه رو میشه تو خونه نگه داشت.فکر میکردم خونگی ها
نژاد خاصی دارن.پسرتون خیلی شیطون و بامزه س.من فقط طاقت از دست دادنشون رو ندارم
بخاطر همین اقدام نمیکنم برای نگهداریشون

سلام فائزه جانم
مهردخت همه ش میگه ببین فلان گربه چقدر خوشگله ، این یکی چقدر ملوسه
میگم مهردخت از نظر من همممه ی گربه ها هم زیبا هستند هم ملوس حتی اونایی که نقص عضو مشهودی تو صورتشون دارن .
بللله دقیقا همین ملوس های بی نظیر رو میشه پناه داد و تو خونه ی امنمون نگهداریشون کنیم هم عشششق بهشون بدیم هم اونا زندگیمون رو سرشار از عشق و برکت کنند
فائزه جون از دست دادن هرر عزیزی خیلی سخته ، همخونه های فرشته ای مون هم رفتنشون حتی از خیلی ها سخت تره ولی خب انقدر وقتی هستند عشششق میدن که آدم اون رفتنشون رو هم به جون میخره .

مینا چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 10:37 ب.ظ

من نهایتن با پشه ها و پروانه های خونه ام دوست میشم (پروانه هایی ک تو برگه های الو و اینا گاهی بوجود میاد و من دلم نمیاد بکشمشون ) حوصله نگه داری و وقت نگه داری پت هم مطلقن ندارم ،،،و ازگربه ها ک واقعن میترسم ،باز فک کنم سگها رو بیشتر میدوستم ،،
ولی اصن هم دوس ندارم ک اغلب دوستام گربه و سگ میخرن و میفروشن( الان دوست برادرزاده ام ی گربه خریده ۱۵ ملیون ،،اخه چرا واقعن ) و وقتی میخوان برن سفر دو ماه و سه ماه میذارنش پانسیون ،،این کار منو خیلی عصبی میکنه ،،یه دو سه ملیون از ادمهایی مث من و رفیقام کم بشه یه چار پنج ملیون مث شما و دخترتون اضافه بشه بخدا ک این دنیا جای بهتری میشه ،،،


خیلی من دوس داشتم این پستتون رو و خیلی قشنگ بود ،،افرین ب شما

ای وااای مینا جون خیلی خوب بود پشه هااا البته باید بگم تو خیلی بزرگواری چون بقول مهردخت که میگه : مامان من با دراگون کنار میام ولی با پشه و حشرات نه .. خیلی ها اصلا طاقت زنده بودن پشه هار ندارن
با حرفت کاااملا موافقم عزیزم .. امیدوارم توله کشا نابود بشن که چه ظلم بزرگی درحق حیوانات زبون بسته میکنند
من حتی دلم برای گربه های حمایتی که پانسیون میشن دلم میسوزه که تو یه محدوده ی کوچیک باید زندگی کنند چه برسه به اینکه بچه ی خونم رو پانسیون کنم
فدات شم الهی زنده باشی و پر از آرامش

ساره چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 10:23 ب.ظ

ما کجا و شما کجا. دره طبقاتی.

آرره واقعا این دره ی کوفتی طبقاتی آزاردهنده همیشه و همه جا هست .
چند روز پیش یکی رو دیدم با یه عده رفته بود بیرون صبحانه بخوره ، صبحانه های اون رستوران یک میلیون و دویست هزارتومنه بعد ایشون رژیم خاصی داشته و نمیتونسته چیزی بخوره ولی چون وارد اون رستوران شده باید ورودی به سلف رو پرداخت میکرده مثل بقیه یک میلیون و دویست پول داده بود بدون اینکه چیزی بخوره .
من مغزم تیر می کشید چون صبحانه با این قیمت هر قدر هم که پر و پیمونه باشه بنظرم خیلی خیلی گرونه حالا فکر کن پول بدی و نخوری .
هی مغزم ناخوداگاه حساب می کرد با این پول چقدر حیوون خیابونی یا کودک کار سیر میشن ؟؟
دقیقا حس تو رو داشتم ساره جان که با خوندن پست به دره طبقاتی فکر میکنی

هوپ... چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 04:45 ب.ظ

ببین تا نگفتی که پول رو پس داده من آروم نگرفتم چون گفته بودی کادای مهاجرتت نشده.


آررره بخدااا خودمم فکرشو میکنم الان پوله سوخت شده بود قلبم تیر میکشه

فرحناز چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 02:47 ب.ظ

سلام بانوی مهر واقعا شیر مادر و نان پدر حلالت بانو تو بی نظیری- بی همتایی- مثل تو خیلی کمه. من ازت خیلی می آموزم مهربانو خداوند شما را حفظ کند

سلام نازنین
قربونت برم من دوست گلم .
همه درکنار هم می آموزیم فرحناز جانم

لیمو چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 01:49 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com

رولت چه اسم قشنگیه. آخی. و اینگونه بود که رولت شد تامی

آررره بچه م خیلی خوشمزه و مهربونه لیمو جان

تیلوتیلو چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 01:27 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

چقدر خوب و مهربونی که اینطوری وقت میزاری و تجاربت را باهامون شیر میکنی... ممنونم ازت
بینظیری
دوستی باهات افتخار داره

ممنونم تیلو جانم انجام وظیفه میکنم رفیق .
منم به وجودتون مفتخرم عززیز دل

شیرین ۲ چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 10:01 ق.ظ

راستش من پت ندارم، خیلی هم اهل نوازش و قربون صدقه رفتن حیوانات نیستم، اما دوست شون دارم و دیدن اینکه گاهی انسان ها خودخواهانه اذیت شان میکنند، خیلی زجرم می‌دهد

خوب ، راستش من با این فرهنگ غذا دادن به پرنده ها و حیوانات در خیابان ها خیلی مخالفم و میدونم خیلی ها هم دلایلی دارند برای این کار و با عشق این کار را می‌کنند. در این مورد نمی‌خواهم فعلا چیزی بگم چون هر دو دیدگاه طرفداران خودش را دارد

ولی در یک چیزی شک ندارم ، اینکه خودخواهی انسان ها در داشتن پت قابل بخشش نیست. اینکه کسانی هستند که بر خلاف شما، پت حمایتی نمی‌گیرند و به صنعت کثیف توله کشی رونق می‌دهند. اینکه خیلی ها بسیار در نگه داری پت اهمال می‌کنند و اینکه ذره ای مسئولیت پذیر نیستند برای اینکه بدانند آوردن پت مثل بچه آوردنه و نمیشه هر وقت عشق شون کشید، پت را از زندگی شان حذف کنند

شاید به تدریح فرهنگ مان در این زمینه غنی تر بشه، مثل خیلی چیزهای دیگه، راستش امیدوارم

اما فعلا، من هر کسی که از پت داشتن میگه ، اولین برداشتم نسبت به کارش مثبت نیست. مگر اینکه زمان بگذره و ببینم بعد از چند سال، عشق و علاقه شان واقعا سرجاشه

انسان گاهی از هر موجودی بی‌رحم تر میشه، و گاهی یک سفسطه گر بی همتا
بخصوص در برخورد با حیوانات خانگی که بی پناه هستند

شیرین جان با کامنتت کاملاً موافقم .

منجوق چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 09:40 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

فدای اون دم نصف شده تامی.
یک لحظه خودمو تصور کردم که زردالو رو ببرم توی هواپیما. باعث میشه همه مسافرها خودشونو از هواپیما پرت کنن بیرون.

خدااا نکنه عززیزم
ای جااان زرد آلو رو باید درسته قورتش بدم

جیران چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 08:34 ق.ظ

جیگر خاله! ژستشو ببین! دستاشو چه جوری هر دو رو خم کرده ! شکمش رو که حساس ترین قسمت بدنشه این طور در معرض نمایش گذاشته نشون میده که چقدر احساس امنیت می کنه خونه شما. از قول من محکم ببوسش. منم گربه ام رو وقتی یک بچه گربه خیابونی بود از قاهره آوردم ونکوور. منتهی اون چون سنش زیر سه ماه بود نیاز به واکسن و هیچ مدرک دیگری نداشت. اینه که من در مورد آوردن گربه ای که بالای سه ماه سن داشته باشه چیزی نمی دونم ولی می دونم که کلا آوردن حیوون خونگی به کانادا خیلی ساده تر از اروپاست. مثلا همون موقع که من گربه ام رو آوردم دوستم می خواست گربه ببره سویس. اما سویس قوانین سخت گیرانه ای داره و می گفت گربه باید قرنطینه بشه چهل روز!!!!!!!! فکر کن! بیچاره گربه. دوستم منصرف شد. ولی دامپزشک هم در قاهره و هم در بیروت به ما گفت که هر کانادایی ساکن این کشوره که برمی گرده کانادا با خودش یک سگ یا گربه می بره قوانین ساده ترند و به نظر من انسانی تر و حیوان دوست تر! انسانها رو از حیواناتشون جدا نمی کنند. من با KLM اومدم وجعبه اش زیر پام بود. تو فرودگاه امستردام هم گفتند تو نمی خواد از زیر دستگاه ایکس ری رد بشی! گربه ات رو بغل کن برو !حتی یکی از کارکنان بهم گفت میشه بدی منم یک دقیقه بلش کنم؟ ولی حیوونی خیلی مسیر براش طولانی بود.

ای جااانم
مرررسی جیران جاانم
چقدر خوشحال شدم چنین چیزی درمورد قوانین گفتی کاش اروپا هم کمتر سختگیری کنند البته که سخت گیری رو بخاطر جلوگیری از شیوع بیماریها میپسندم ولی دور کردن پت از سرپرست رو اصلااااااااااا نمیفهمم خیلی ظالمانه ست فکر کن 40 رووووز از بچه ت جداباشی برای هر دو وحشتناکه
مهرداد میگه اصلا گربه خیابونی نداریم بچاش تا دلت بخواد سنجاب هسسست
وااای خداا فکر کن سنجابای کوچولووو " پر از بنرررره"

لیلی چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 06:56 ق.ظ

شما بی تعارف تجسم شرافت و انسانیت و اصالت هستی
کاش از شما تکثیر می شد این مملکت آباد میشد

لیلی عززیزم ممنونم برای محبت خالصانه ت و این عشق و انرژی که درکلماتت جاریه ساعت های منو میسازه
امیدوارم لایقش باشم و حفظش کنم

نجمه چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 05:39 ق.ظ

سلام عزیزم
چقدر دنیای پت داشتن پر چالشه. انشالله زودتر کارای رفتنتون درست شه.
چقدر قشنگ نوشتین درباره پت ها

سلام نجمه جان
از حساس ترین و عجیب ترین کارهای دنیا سرو کار داشتن با موجود زنده ست .. بله بسیار پرچالشه ولی پادااااشش یک دنیا به موازات چالش هاش عششششششششقه
ممنونم نازنین خوشحالم پست رو دوست داشتی

ونوس سه‌شنبه 7 آذر 1402 ساعت 08:53 ب.ظ

ای جانم تامی گوگولی مگولی
عاشق خودت و قلب مهربونتم دریای عزیزم
چه اطلاعات کامل و خوبی
متاسفانه اینروزها خیلی واگذاری ها زیاد شده و روزی نیست که برای واگذاری کسی پیشمون نیاد
حتی به رایگان و مفت حاضرن پت بی‌گناهو فقط بدن تا بره
غیر اون از چیزی که لجم میگیره اینه که خانواده های حیوان دوستی هستند که پت رو برای اسباب بازی بچشون میگیرن. ینی این خرگوشای بی گناه و بچه گربه و سگ های بی زبونو له میکنن این بچه ها

مرررسی ونوسی جاانم
خیلی متاسفم ونوسی جانم چنین چیزی میشنوم هرچند که نااشنا نبودم با این معضل ولی قلبم مچاااله شد

پریسا سه‌شنبه 7 آذر 1402 ساعت 06:10 ب.ظ http://sepidarsabz.blogsky.com

آخیییی دارسی چه قشنگ گفتی مهربانو جون. دقیقا همینطوره و حیوانات خیلی وابسته میشن به کسی که ازشون نگهداری میکنه. شاید باورت نشه ولی حتی ماهی گلی هم اینجوریه و من تازه فهمیدم.
راستی تامی چقدر ملوس و گوگولیه

بچه مم چقدر دلم براش تنگه، شده ...
همه جااا ، درهر حاالی و همیشه دلتنگم
ای جاانم درمورد ماهی ها هم شنیدم واقعا دنیای عاطفی چقدر پیچیده ست و چه عجیییب بعضیا هیچ بهره ای ازش نبردن
اگر بدونی چقدر این بچه مهربووون و دوست داشتنیه پریسا جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد