دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

کلاهبرداری در روز روشن

چهارشنبه بعد از ظهره ، آخر هفته س و همه مون خسته و بی رمق نشستیم  پشت میزا و داریم به کارامون میرسیم ، مخصوصا که این هفته هم وسط آلودگی شدید هوا بودیم ... 

یهو پنج شش نفر با هم وارد سالنمون شدن . همراهشون یکی از پرسنل اومد ، نمیشناسمش ولی تو راهروهای اداره دیده بودمش . فکر کنم از پرسنل اداری بود. 

مدیرمونم اتفاقی داشت از سالن میرفت بیرون ، این گروه رو که دید گفت: بله؟ بفرمایید؟ 

اون طرف سلام داد و گفت: این دوستان از شهرداری منطقه اومدن، یه سری طرح های عمرانی هست که برای بهبود کیفیت این منطقه باید اجرایی بشه، میخوان از همکارا نظر سنجی انجام بدن . 

-با کی هماهنگ کردن؟

-با حراست. 

- کسی اطلاع نداده. 

-من اومدم که اطلاع بدم دیگه . 

زاهدی ناچار خودشو کشید کنار و گفت : بفرمایید . 

این گروه پخش شدن تو سالن ، هر کدومشون رفتن بالا سر میزا،  طوری که هر دوتا میز رو یکیشون توضیح میداد. 

من همیشه برای نظر سنجی ها و کمک به پر کردن فرم هایی که برای پایان نامه یا تحقیق درمورد موضوعی لازمه، پیشقدم میشم . 

با لبخند بهشون گوش دادم تا توضیحاتشون رو ارائه بدن . 

آقایی که اومده بود بالاسر من و محمد گفت: 

میدونم احتمالاً شما ساکن این منطقه نیستید ولی خب، چون دارید هر روزتون رو اینجا میگذرونید ، خیلی خوبه تو این نظر سنجی شرکت کنید تا کم و کاستی ها برطرف بشه . 

من گوشیمو دستم گرفته بودم و پرسیدم:

- از طریق اپلیکیشن تهران من باید نظر بدیم؟ 

-نه خب ، ما برای همین اینجا هستیم چون اطلاع رسانی درست نیست و کسی به سایت سر نمیزنه . 

- بله همینطوره .. ولی من"  تهران من" رو دارم برم اونجا؟

-شما شماره تون رو به من بدید براتون یه کد ارسال میشه اونو بدید به من تا براتون بگم . 

شماره همراهمو براش خوندم . 

کد بلافاصله ارسال شد . 

براش کد رو خوندم  و اماده با گوشیم چشم دوختم بهش . گفت : 

از همکاریتون ممنونم ، شماره محمدم زد تو گوشیش و بلافاصله برای اونم کد اومد و محمدم خوند. 

نفهمیدم اون یارو پرسنل اداریمون کی غیب شده بود! 

من بهش گفتم :

-جناب هیچی برای من نمیاد. 

-چی باید بیاد ؟ 

-لینکی، چیزی؟ 

-نه دیگه ، همین کد بود که اومد .. دستتون درد نکنه . 

- مگه نگفتید نظر سنجیه؟

-چرا دیگه شما هم شرکت کردید. 

- کجا شرکت کردم آقاااا؟؟ کو سوالاش ؟ 

-ما به کم و کاستی های منطقه اشراف داریم خودمون انجام میدیم . 

من درحالی که تازه دوزاریم افتاده بود چی شده ، و در کسری از ثانیه به حالت تمام عصبانی رسیده بودم گفتم: 

-شما بیخود میکنید که بجای من نظر میدید.

- عه چرا توهینن میکنی خانم !

-توهین میکنم؟ شما همین الان کلاه منو برداشتی و دروغ تحویلم دادی،  به من گفتی نظر سنجی شرکت کن ولی دنبال جمع کردن آمار بودید . 

بچه های دیگه گیج شده بودن و نمیدونستند دقیقا داستان چیه و این دقیقاً زمانی بود که همه تلفن ها رو داده بودن و کد ها رو هم خونده بودند 

یکی از گروهشون اومد آستینِ اینو کشید گفت:  بیا بریم . 

من بلند شدم دنبالشون گفتم : 

من چه میدونم تو میری کجا از قول من و با مشخصات من چی نظر میدی؟ 

چیه ؟؟!! اخبار 20 و 30  از اون تلویزیون میلی کوفتیتون ، امشب قراره بگه  پرسنل کشتیرانی در نظر سنجی شرکت کردن و همه با حجاب اجباری موافق بودن؟؟ یا میخواید تو رای گیری بجامون رای بدید؟؟ 

- نه خیالتون راحت باشه اینطوری نیست. 

- خیالم راحت نیست 44 ساله تو روز روشن دروغ گفتید .

-خانم ما ماموریم و معذور طرح آقای زاکانیه. 

- مرده شور آقای زاکانیتونم  ببره دروغ گوهاااا.

بچه ها دستمو گرفته بودند می کشوندن  سرجام ، اون یارو و دارو دسته شم فلنگو بستن و رفتن . 


هر چی منتظر شدم کسی نیومد سراغم ، نمیدونم چرا حراست انقدر بیغیرت شده ؟ 


البته چند وقت پیش یکی از بچه ها که با حراستی ها رفاقت داره می گفت دیگه اونا هم حالشون از این سیستمم بهم میخوره و میگن گند همه چی دراومده . 

*****

یادمه چندین سال قبلتو یه مقاله ی تحقیقاتی خوندم تعدادی از خانم هایی که بهشون تجاوز شده و متاهل بودن خودکشی کردن . 


یه بار از ذهنم گذشت که ای بابااا حالا خودکشی کردنم نداره،   اینم یه اتفاقه ناخواسته ست مثل خیلی از اتفاقای دیگه که خودشون تو رخدادش تقصیری نداشتن ، چرا خودکشی می کنند ؟؟


تا یه بار که  از مسافرت برگشتم و دیدم دزد به خونه م زده و همه ی دار و ندارم از جمله لباس های زیرم رو ریخته وسط اتاق،  تا مدت ها حالم بد بود و اصلاً رو به راه نمیشدم . هی فکر میکردم چرااا حالم خوب نمیشه؟؟ 


بعد به این نتیجه رسیدم که چون یه غریبه وارد حریم خصوصیم شده و به خصوصی ترین بخش های زندگیم سرک کشیده بدون اینکه من خواسته باشم ، به همین دلیل حالم بده و اونوقت بود که دلیل اونهمه ناپایداری روانی زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته بودند رو درک کردم . 


الانم همینطور شدم . فکر اینکه اومدن با چه جمله بندی هایی سرمون کلاه گذاشتن وبا اعتبار و به ناممون تو چیزی شرکتمون دادند که نمیدونیم چیه حالمو بد میکنه . 

لطفاً حواستون باشه بیخودکی با کسی همکاری نکنید 

دوستتون دارم . 


نظرات 28 + ارسال نظر
سهیلا چهارشنبه 27 دی 1402 ساعت 10:47 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.

سلام به روی ماهت رفیق قدیمی

رها پنج‌شنبه 21 دی 1402 ساعت 04:26 ب.ظ

مهربانو جان اینا همه کارهاشونو با دوز و کلک پیش می برند یادمه چند سال پیش خواهرم زمان آمارگیری رفت یه مدت باهاشون همکاری کرد در واقع کارشناس تحلیل و تفسیر برگه های آماری بود که آمارگیرها بیرون از مردم جمع می کردند و می آوردند شهرداری، باورت نمیشه بهشون گفته بودند هر کسی که در طول یک ماه گذشته مثلا تو اسباب کشی خونه خواهرشم اگه کمک کرده باشه رو شما شاغل به حساب بیارید...یعنی نمی دونی من چه تعجبی کردم وقتی دیدم اینا آمار بیکاری رو اینجوری محاسبه می کنند و به مردم اعلام می کنند یعنی تو همه چی یه جوری دست می برند که نتیجه به نفع خودشون تموم بشه و واقعا این مایه تاسفه

دیگه خیلی وقته ما به هیییییییچ چیزی که از اینا بیرون بیاد اعتماد نداریم در حدی که اگه بگن ماست سفیده هم من نتیجه می گیرم که سیاااااهه .
خیییلی به این مردم بد کردن خییییلی و در تمام تاریخ روسیاه خواهند موند

لیلی شنبه 16 دی 1402 ساعت 03:39 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

خب جناب شهردار محترم می خواد این نطرسنجی رو به کی ارائه بده؟ کی اصلا باور می کنه

یه مشت ادم نامحترم مثل خودشون که خودشونو به خواب زدن

نگار چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت 05:09 ق.ظ

سلام عزیزم.روزتون عالی.چه خوب که خبر دادید و مطلع کردید . البته چند روز پیش هم تو کانون بازنشتگان دو نفر آقا به پدرم گفته بودن شماره بدید و در یه نظر سنجی شرکت کنید و کد هدیه براتون میاد.که پدرم اصلا شماره اش را نداده.من که ماجرای شما را تعریف کردم پدرم هم یادشون اومد و گفتن چنین ماجرایی هم بوده.واقعا گناه ما مردم چیه ؟؟؟ البته ما تهران نیستیم . شاید هم ربطی نداشته باشه.

سلام نگار جون خواهش میکنم عزیزم وظیفه ست
خدا رو شکر که پدر انجام ندادند شاید اصلا داستان چیز دیگه ای بود و خیلی بدتر هم بود

ملیکا چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت 02:22 ق.ظ

سلام مهربانو جان
حس‌ت‌رو خیلی خوب درک می‌کنم، انگار یه خشم تو وجود آدم مونده و جایی نیست که بشه خالی کرد و آروم شد.
این حقه‌بازها چقدر قدرت براشون شیرینه که دست به هر ترفندی می‌زنن که بمونن!
واقعیتش! ریاست برای اینا فقط پول و قدرت آورده، مسئولیت سرشون نمیشه که!
جایی جوابگو نیستن که نگران باشن.
منم حتما پرس ‌و جو می‌کنم اگه در موردش اطلاعی به دست آوردم، خبر میدم.
ممنون از این که پست کردی.

سلام عزیزم
دقیقا همینطوره انقدر عصبانی بودم که راه افتاده بودم دنبال یارو
خییییلی براشون شیرین و مهمه حتی عزیزانتشون رو به راحتی قربانی میکنند .
عزیزمی ملیکا جان

لیمو سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 01:04 ب.ظ

وای مهربانو جون من انقدر از این سواستفاده ها میترسم که با هیچکی همکاری نمیکنم. حتی این پیجهای اینستا که مینویسین چمیدونم ماه تولدت رو بگو یا هر اطلاعاتی رو فقط میبینم و رد میشم.

چقدر بده که کاری میکنند ادم از هرگونه همکاری پشیمون بشه

جیران دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 07:23 ق.ظ

سلام مهربانوی خوبم. حالت چطوره؟‌من هم از این طرف دنیا کلی حرص خوردم وقتی پست قبلی رو می خوندم. در واقع به نظرم چنان باورناکردنی بود که دوبار خوندمش چون فکر کردم شاید ضمن خوندن حواسم پرت شده و درست متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده. با خودم فکر کردم مگه آخه میشه؟ ولی پیامی نذاشتم چون اصلا نمی دونستم چی باید در چنین مواردی گفت. مثل کاپیتان هادوک تو کتابهای تن تن شده بودم. یادته؟ فقط دلم می خواست داد بزنم کلاه بردارها... ارابه چیا..... گاری چیا..... کلاهبرداری تو روز روشن... بعد که دوباره اومدم این پستت رو خوندم خیلی خوشحال شدم. فکر می کنم احساس استیصال یکی از بدترین حس هاست که ممکنه به آدم دست بده. این حس که آدم ممکنه با خودش بگه بفرما کلاهمون رو برداشتند و ماهم هیچ کاری نتونستیم بکنیم . ولی تو با این پیگیری بر این حس غلبه کردی. براوو به تو. وقت و انرژی گذاشتی با این که آدم پر مشغله ای هستی و دیگه کاری که از دستت برمیومد رو انجام دادی. حالا نتیجه ممکنه مطلوب ما باشه یا اصلا ترتیب اثر ندن. می دونم اینو ولی آلان لااقل دیگه احساس نمی کنی در برابر چنین سواستفاده از اعتماد شما ساکت و منفعل موندی. اطلاع رسانی هم که کردی تا بقیه این طور از اعتمادشون سو استفاده نشه. دمت گرم دوست من

سلام جیران جانم
دقیقا همینطوره عزیزم و ما همیشه تو این مملکت با همین احساسات دست و پنجه نرم کردیم و می کنیم .
عزیز منی تو دوست قدیمی و نازنینم

نسرین یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 10:57 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

خدای من!
روز به روز زورگوتر و حقه بازتر میشن

دقیقا

شیرین ۲ یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 12:24 ب.ظ

مهربانو جان
مرسی که با جزئیات برامون گفتی
من هم تو اینستای خودم هم در گروه های مجازی اطلاع رسانی میکنم
همه باید همینکار را با ذکر جزئیات بکنن

شاید زود و علنی به نتیجه نرسد ، ولی اولا ماها باید کار درست شهروندی مون رو انجام بدیم، بعد هم ممکنه یک زمانی به نتیجه برسیم

دمت گرم دختر

عزیز منی شیرین جان
دقیقا همینطوره عزیزم
غمت کم نازنین

پریمهر یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 11:35 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com

سلام مهربانو جان
یکی از فامیلای ما که کارمند شهراری منطقه 5 هست لینک این نظر سنجی رو فرستاد و تاکید کرد بعد از نظر سنجی کد سفیر(مربوط به خودش) رو بزنیم،انگار امتیاز براش محسوب میشد.

من مخالف ثبت نظر بودم چون هیچ کدوم از اون گروه تهران زندگی نمیکردیم، خودش برامون ثبت میکرد و کد ارسالی از شهرداری تهران رو از ما میگرفت.

سلام عزیزم
هااا دقیقا چیزی که اون خانم مسئول ثبت تخلفات به من گفت .
عججججب فامیل فرصت طلبی !!

منجوق یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 09:30 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

منکه بعید میدونم اصلا نظر سنجی در میون بوده باشه . به نظرم بیشتر به جمع آوری اطلاعات میخورد. البته خیلی هم شبیه به عضویت در اپلیکیشن های داخلی بود بدون اینکه اپ رو تو گوشی نصب کنی میتونی همین طوری عضوشون بشی.
این حست رو خوب میفهمم.

همین الان با ابزرسی کل شهرداری تهران صحبت کردم با این شماره 55621911
بنظر ادم محترمی می اومد
اطلاعات کاملم رو گرفت و گفت من پیگیری میکنم و با شما تماس میگیرم

فنجون یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 09:18 ق.ظ http://Embrasser.blogsky.com

چقدر بی شرفن اینا ... برای اعزام به غزه ثبت نامتون نکرده باشن صلوات :)))
چه خوب شد که گفتین، منم منتظر بودم بگین حساب بانکیتون خالی شده ... به این نتیجه رسیدم که کلا نباید کد رو به کسی داد.

خیییییلی
فنجون جانم کلاً نباید شماره رو داد چون حتی کد رو نمیخوندم شاید خودشون میرفتن از سایتی چیزی در می اوردن

نرگس یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 06:40 ق.ظ

مهربانم قبول داری بیفکری کردی؟ کارت شناسایی دیده بودی؟ چرا زنگ نزدید پلیس بیاد؟ کد از کجا اومده الانم میتونی از طریق پلیس فتا پیگیری کنی

نه عزیزم بیفکری نکردم ، اداره ی ما جای بزرگ و اسم و رسم داریه . من 22 سال و نیمه دارم اینجا کار میکنم و مهردخت ، 2 ساله بوده که میومده اینجا تا الان که 24 سالش شده . وقتی میاد از پایین تماس میگیرن چک میکنند که ایا من از اومدنش اطلاع دارم یا نه و بعد اجازه میدن بیاد بالا، هر کسی دیگه هم باشه باید با کسی قرار داشته باشه و تایید بشه . فقط تو دستشویی هامون دوربین های امنیتی نداریم( امیدوارم نداشته باشیم ) بعد اینا یه گروه 7-8 نفره بودن که همراه پرسنل اداری یا روابط عمومی اومدن معرفی شدن. یه نفر باشه ادم میگه ساخت وپاخت بوده ولی نه 7-8 نفر با همراه.
از یه شماره با عنوان *شهرداری تهران* و کد تایید هویت
نه نرگس جان از پلیس چه پیگیری کنم وقتی با اداره م هماهنگ بودن

سین یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 03:33 ق.ظ

حتی با خوندنش هم ضربان قلبم رفت بالا...
لعنت به تک تکشون. حتی اونایی که مثلا «مامور هستند و معذور»

ماه شنبه 9 دی 1402 ساعت 11:38 ب.ظ

مهربانو جان
اپلیکیشن بانکی ات حک نشده بوده، ترجیحا مواظب باش یک مدتی لطفا.

نه عزیزم فعلا برای من و همکارانم اتفاقی نیفتاده . داریم سعی میکنیم با حراست شهرداری منطقه یک تماس بگیریم فعلا جواب ندادن

مهناز شنبه 9 دی 1402 ساعت 11:34 ب.ظ

خدا بهمون رحم کنه

هستی.ش شنبه 9 دی 1402 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام مهربانو جان
چه خوب که اینقدر مسلط بودید و اعتراض کردید و چه بد که اعتراض هامون به جایی نمیرسه.
من یادمه قبلنا توی تاکسی خطی وقتی یه اقا کنارم مینشست که حریم خصوصی رو رعایت نمیکرد خیلی به هم میریختم و تا مدتها ذهنم درگیر بود دیگه مسایلی مثل تجاوز که جای خودشو داره.

سلام عززیزم
متاسفانه به هیییچ جا نمیرسه
ارره یادمه چقدر عذاب میکشیدیم ، یادم رفته بودااا

زری.. شنبه 9 دی 1402 ساعت 09:20 ب.ظ https://maneveshteh.blog.ir

الان یکی از کامنتها را خوندم که گفتند در مورد زاکانی هست! میدونی بهترین روش اینه اینها را رسانه ای کرد و خودشون را به جون همدیگه انداخت.

راهش چیه زری جون؟ فعلا نشستم دارم به حراست شهرداری تلفن میکنم که جوابمم نمیدن
ولی درحالت خوبش اینه که میگه اره ما درجریانیم . الان بنظرت چکار کنم لطفا راهنماییم کنید

نون زنجبیلی شنبه 9 دی 1402 ساعت 06:43 ب.ظ

این شارلاتان بازی جدید زاکانی هست موضوعش خیلی گسترده هست حتی از طریق مدارس پدر مادرها رو مجبور کردن و همین جوری شماره ها رو گرفتن در نهایت به عنوان شما در نظر سنجی شرکت می کنند که بگن آقای زاکانی خیلی خوب بوده.

عووووضی هاااا
میخوان کجا و به کی نشون بدن و افتخار کنند؟؟ همه که میدونند از چه طریفی این تایید ها جمع شده

عابر شنبه 9 دی 1402 ساعت 05:31 ب.ظ

سلام ببین اینکه واقعا چرا داره این کارو میکنه نمیدونم سرچ کردم این اومد:رزومه‌سازی زاکانی از طریق نقض حریم شخصی مردم ،سایت دیده بان ایرانیان تاریخ ۱۰/۶

سلام عزیزم
اوه اوه یعنی بقیه هم اعتراض کردن؟ اعتراضاتمون رو کجا رسمی کنیم؟؟

غریبه شنبه 9 دی 1402 ساعت 03:38 ب.ظ

با درود
جالب بود
جبهه گیری شما هم به موقع بود و البته خیلی منطقی

درود برشما
ناراحت کننده ست .. اصلا به موقع نبود باید قبل از دادن شماره م این کار رو انجام میدادم

زری.. شنبه 9 دی 1402 ساعت 12:17 ب.ظ https://maneveshteh.blog.ir

بنظرم همون موقع هم میتونستید سماجت کنید و بگید باید بمونند تا اون مأمور حراست بیاد و تکلیف را معلوم کنه.

زری جان خیلی سریع اتفاق افتاد شاید همین الان باید پیگیری کنم و اعتراض ولی نمیذارن متاسفانه
هرچند واقعا هم فایده نداره چون دقیقا با ادارهمون هماهنگ کرده بودن

ربولی حسن کور شنبه 9 دی 1402 ساعت 11:56 ق.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
فکر کردم الان میگین کد را براشون خوندیم و حسابمونو خالی کردن. اما ظاهرا موضوع چیز دیگه ای بوده. احتمالا اگه ساکن اون منطقه بودین سوالات را هم براتون میخوندن
نمیدونم فیلم فروشنده را دیدین یا نه؟ یادمه جایی خوندم تعدادی از خانمهایی که سابقه تجاوز داشتند با دیدن واکنشهای ترانه علیدوستی توی این فیلم بعد از تجاوز خنده شون گرفته بوده و گفته بودن ایشون اصلا نتونسته اون حس را درست نشون بده.
البته متاسفانه بخشی از خودکشی های اون خانمها هم به رفتار همسرانشون برمیگرده.

سلام
خب من پدر و مادرم ساکن همین منطقه هستند ولی واقعا کارشون هیچ ربطی به عمران و آبادانی نداره همون داستان های دیگه ست
بله میدونم تعدادیشون اصلا از ترس واکنش همسرانشون حتی نمیگن چه بلایی سرشون اومده ولی مواردی که من خونده بودم خودکشی کردند یا از حمایت همسر برخوردار بودند یا اصلا همسری نداشتند برای همین خیلی تعجب کردم

تیلوتیلو شنبه 9 دی 1402 ساعت 10:59 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام عزیزم
این دقیقا همینه که گفتی ... تجاوز آشکار ... توی روز روشن
اصلا یعنی چی... اینقدر وقیح شدند که اینطوری کلاه آدم را برمیدارن
تنها چیزی هم که راه به جایی نداره اعتراضه... کی میشنوه ... کی میبینه ... کی رسیدگی میکنه...

سلام تیلو جانم
هیییییییچکس، ریشخندمونم می کنند

دوست شنبه 9 دی 1402 ساعت 10:22 ق.ظ

منم هفته گذشته رفتم خرید تره بار نزدیک خونه و اونجا برای فشار گرفتن دوتا دختر جوان ازم شماره خواستند و کد اومد و بعد یه فشار گرفتند و گفتند مربوط به شهرداری هست و بعدا از توی سایت ها فهمیدم که دست پخت زاکانی هست و ظاهرا برای انتخابات هست.

خیلی عوووضین هر روز یه راه جدید کلاه برداری از ملت رو ابداع میگنند

زهره شنبه 9 دی 1402 ساعت 10:09 ق.ظ

چه خوب که اطلاع دادید منم همیشه با گروههای نظرسنجی در ارتباطم به این موضوع ممکنه بربخورم

قربونت عزیزم

الهه شنبه 9 دی 1402 ساعت 09:36 ق.ظ

سلام ممنون که ما را درجریان گذاشتید حداقل ما با این موارد روبروشدیم بدونیم که روش جدید کلاهبرداری هست و همکاری نکنیم


دقیقا به همین منظور نوشتمش عزیزم

پریسا شنبه 9 دی 1402 ساعت 09:28 ق.ظ http://parisabz.blogsky.com

ای واااای... این که خیلی نامردیه
البته جایی که من کار می‌کردم کلا همه چیز زورکی بود و کوچکترین اعتراضی با تهدید به اخراج همراه بود. چقدر خوشحالم که اومدم بیرون

مال منم یه ذره مونده
ما میتونستیم خیلی راحت بگیم همکاری نمیکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد