دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" این پست به درخواست مهردخت نوشته شده"

سلام دوستان نازنین . امیدوارم تعطیلات خوش گذشته باشه ، حتی اگر مثل ما ، سفر نرفته باشید و صرفا" با فراغ بال در سطح تهرانِ خلوت برو بیا کرده باشید ، فیلم و تیاتر های خوب دیده باشید ،به عزیزانتون سر زده باشید و تا پاسی از روز لا به لای ملحفه های خنک و تمیزتون  کش اومده باشید و وول خورده باشید .


دوستان قدیمی تر از علاقه ی وصف ناپذیر من و مهردخت نسبت به گربه ها باخبرند . چه بسا پیش آمده که در راه  رفتن به جایی ، تو مسیر چند تا گربه دلمون رو بردن و  ترمز دستی رو کشیدیم و براشون غذا خریدیم و ساعتی رو به بازی کردن باهاشون گذروندیم . یا تو محل خودمون بعضی وقت ها همراه تیم غذا رسانی ، براشون جگر پخته ی مرغ  بردیم . 


یکی دوتا ازآقایون  همکار هم که بدنسازی کار می کنند و معمولا هز روز چند تا سفیده ی تخم مرغ میخورند ، زرده هاشونو برای گربه های کوچه ای که ماشینم رو پارک می کنم کنار میذارن . 


چند روز پیش بعد از ساعت کار ،  به محض اینکه پیچیدم تو کوچه ، تو عالم خودم بودم و داشتم با نفس تلفنی   صحبت می کردم ، سه تاشون از ذوق دیدن من دویدن و یکیشون زیادی خودشو لوس کرد پرید بالا روی سینه م که با جیغ بنفش من ، هم نفس دور از جونش سکته کرد هم پیشی ملوسه تا ته کوچه دوید و فرار کرد 


نفس گفت : فکر کردم ماشین بهت زد .. گفتم : نه بابا گربه بهم زد 


 با این احوالات من هنوزم بر سرنیاوردن  گربه در منزل مقاومت کردم و به چشمای اشک آلود مهردخت و اصرارش اهمیت ندادم . 

دیشب مهردخت برای همگی سلام رسوند و پیشنهاد داد شما وساطت کنید و اگر تجربه ی این کار رو دارید با راهنمایی هاتون مادر و دختری رو از جنگ چندین و چند ساله نجات بدید 


البته بهتره منم  دلایل مخالفتم رو بگم . 


- دلم نمیاد بخاطر علاقه مندی خودم ، حق آزادی و بصورت طبیعی زندگی کردن موجودی رو بگیرم .(منظور من هم زندانی کردن حیوون تو محیط خونه ست هم عملیات عقیم سازیشونه) مهردخت میگه:  به هر حال ما قرار نیست از کوچه حیوون بیاریم ، از جای معتبر می خریم و این حیوانات خونگی هستند و خیلی به محیط بیرون عادت ندارند که بقول تو زندانیشون کنیم . در مورد عقیم سازی هم میگه : مااامااان تو رو خداااا 


- فکر میکنم  به وسایل خونه مثل رویه ی مبل ها یا رو تختی و این چیزا آسیب بزنه . مهردخت میگه : ناخوناشونو می گیریم آسیب نمی زنه . 

- نگران هزینه ی نگهداریشون هستم . مهردخت میگه : دوستام میگن هزینه چندانی نداره . 


- با این موضوع که وقتی میرن تو خاک مخصوصشون جیش می کنند موهای پاهاشون کثیف میشه کنار نمیام . مهردخت میگه : مااامااان حتما کثیف نمیشه ، بقیه چرا مشکل ندارند ؟؟ ولی احساس میکنم  ته دل خودشم به این موضوع دل خوشی نداره . 


- نگرانم نگهداری و مراقبت این یکی هم بیفته گردن من . مهردخت میگه : بیااا هر جور قولی که میخوای  بدم که  تو رو درگیر نمی کنم . 


و یکی از اصلی ترینش اینه که برای وابستگیمون به حیوون و از دست دادنش نگرانم . می ترسم حیوون طوریش بشه و ما ، مخصوصا" مهردخت افسرده بشه . 


همین الان با نگهداری گل و گیاه مشکل داریم چون  وقتی حال گلدونا بده ، مهردخت کلی غصه میخوره .. دسته گل زیاد دوست نداره و میگه طاقت پژمرده شدنشون رو ندارم .


درضمن با ریزش مو و این داستان هایی که موی گربه باعث بیماری برای انسان میشه مشکلی ندارم چون اگر اینطور بود اینهمه خانواده ای که گربه نگهداری میکنن باید بیمار بودن . 


منتظر خوندن نظراتتون هستم تا بتونم نهایتا" در این مورد تصمیم بگیرم . 


دوستتون دارم 


**********


پینوشت : این اواخر شخصی با اسم " بلاگفایی کهنه کار" برای جمعی از دوستان یک کامنت  تکراری رو کپی ، پیست میکنه .


سلام 
خیلی خوبه که می نویسید 
اما این روزمرگی ها را به سمت درس های مفیدتر برای مخاطب ببرید بهتره 
مخاطب هم بیشتر در وبلاگتون ماندگار می مونه و دنبالتان می کنه 
پیروز باشید 
من حین سرچی به وب شما اومدم 
اما خب مطلب مورد نظر دستگیرم نشد! 
شاد باشید

جالبه برای همگی هم می نویسه "من حین سرچی به وب شما اومدم " متاسفانه انگار یادش رفته که تقریبا" آخرین کامنت  پست " از صنعت مد تا تخته پاکن خندان" رو برای من گذاشته بود که توهین آمیز بود و جوابش رو هم دادم .

 برای همین پست قبلی هم ، دوبار کامنت گذاشته که یکیش رو جواب دادم اون یکی هم همین کامنت همگانی کپی پیست شده ست که جواب ندادم و فقط برای شناختن هویتش  تایید کردم و  کلمه ی" سرچ "دروغ خنده داری  بود . 

خیلی از دوستان که تلگرام هم رو داریم اونجا برام مزاحمت های ایشون رو عکس گرفتن و فرستادن .بقیه هم تو کامنت های خصوصی برام نوشتن . 
 امیدوارم با نوشتن این پینوشت ، به خودش بیاد و دست از مضحکه کردن خودش برداره .. حالا دیگه اکثر وبلاگنویس ها با شخصیت بیمارگونه ش که میخواد همه رو به راه راست هدایت کنه و در وبلاگ هامون مطابق سلیقه ی ایشون پست بذاریم ، آشنا شدن . 
دروغ نگفتن از شروط  اولیه دوست شدن و ماندنه که این کهنه کار این شرط رو رعایت نکرده . 

نمیدونم با وجودی که نوشته هامون بنظرش سطحی میاد و از واژه ی خاله زنکی استفاده کرده دلیل اینهمه اشتیاق  و دنبال کردن پست ها چیه؟!!!

جناب کهنه کار ، بعد از این کامنت های شما هر چی که باشن تایید نمیشن وقت خودتون رو تلف نکنید . 
نظرات 83 + ارسال نظر
کیهان سه‌شنبه 28 خرداد 1398 ساعت 11:16 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

منظورم از نفس همون مهر دخت نازنینه دیگه

آهاااا ..

کیهان سه‌شنبه 28 خرداد 1398 ساعت 10:33 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

درود بر شما و نفس خانم گل
راستش پذیرفتن حیوان خانگی دقیقن مانند بچه دار شدن و اضافه شدن یک نفر دیگر به اعضای خانواده است و بنظرم مسولیتش حتا بیشتر از یک بچه است.
همه جوانب را بسنج و بعد!فکر مسافرت رفتن فکر دوا و درمان فکر غذا فکر نظافت فکر...........
امیر تیر داد ما اصرار داشت یه ط.وطی داشته باشه بعد کلی جدال خریدیم ! اما همه مسولیتش افتاد گردن من از تمیز کردن قفس و خرید غذا و دکتر درمان گرفته تا........
هر وقت می خواستیم بریم مسافرت عزا می گرفتیم که حالا به کی بسپاریمش !!
آخر سر هم یه روز در قفس را باز کرده بود(خودش بلد بود در قفس را باز کنه) و از پنجره که باز بود پرواز کرد و رفت! و ما هم نفس راحتی کشیدیم

کیهان جان درود بر تو ولی نفس خانم رو نداشتیم هااا
ما یا آقای نفس داریم یا مهردخت خانم گل
درسته به حمایت و نگهداری تمام وقت و مادامش واقفیم و علت اینکه تا حالا اقدام نکردم (البته یکی از دلایلش) این بوده که مطمئن نبودم مسئولیتش رو مهردخت می پذیره ولی الان این اعتماد رو دارم .
اون رفت و ما نفس راحتی کشیدیم خیلی خووب بود

مجید شفیعی دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام به جفت گلتون

من دامپروری خوندم و خفه حیونم اما امروز که صحبتهای بنده خدایی رو گوش میدادم یه نکته جالب داشت و اون این بود که اگر کسی رو دوست داشته باشیم امکان نداره ازش عصبانی بشیم چون به دلخواه و صلاح اون عمل میکنیم و هر وقت به دلخواه خودمون عمل کنیم (در مورد اون) یعنی خودخواهیم نه دوست دار.
این کس میتونه چیز هم باشه

خداییش این اسارتها اصلا تو کت من نمیره. مخصوصا اینکه در عمل من آزادیم رو در نگهداری بی دلیل از موجودی که هیچ نیازی به نگهداری و توجه من نداره از دست میدم و...

تازه از لحاظ علمی غذا دادن به حیوانات هم خودش کلی کار غلطی که اکو سیستم رو بهم میزنه.

اینها نظرات مجید و همین قدر می ارزه

خوب و ماه باشی

سلام به تو دوست عزیزمون
نظرات تو همیشه برای من ارزشمنده .. بهشون فکر میکنم . اما حیوانات خیابونیمون خیلی مشکل دارن مجید جان اغلب مورد ازار و اذیت واقع می شن و با انواع اسیب های جسمی مواجهن . حیوانات پرورشی و اپارتمانی (مثل گربه هایی با نژاد های اصیل) هم که کلا باید کسی ازشون نگهداری کنه و اصلا بصورت طبیعی نمی تونن در طبیعت زندگی کنند.

پونه پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 10:44 ب.ظ

از انجایی که من گشاد تشریف دارم با نگهداری حوانات در منزل مخالفم دردسر زیاد داره کثیف کاری داره بعدم یکبار بخواید مسافرتی جایی برید که نتونید ببریدش باید رو بندازید دیگران ازش نگهداری کنند کلا دردسره به نظرم

خیلی ساده و صمیمی لب کلام رو گفتی پونه جان .

علی پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 05:02 ب.ظ

حالا دیگه کامنت منو تآیید نمی کنی؟!
باشه... منم دیگه کامنت نمیذارم...

مامااااان

علی جان ، جااان جفتمون گذاشته بودم بعدا تایید کنم یادم رفت
گریه نکن خودمو م کشم هااا

علی چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 08:51 ق.ظ

اول بذار دو سه تا تف تف کنم آبجی..... آهان.... آخه اسم گربه آوردین می ترسم نجس بشم یا دست نمازم باطل بشه.

این زن شرقی فکر کنم از طوایف همون کهنه کارا باشه بانو... اینو امثالهم رو بد نیست بفرستی ور دست همون کهنه کار آبجی.......خخخخ
فقط خداوکیلی اگه آیه نوشت بذار مام بخونیم یه چیز جدید بخونیم ولی قول نمیدم یاد بگیریم
عزت زیاد

علی جان والا من کهنه کار رو‌هم جایی نفرستادم خودش متوجه شد فضای وبلاگم مسمومه مناسب احوالش نیست رفت

تیلوتیلو سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 06:22 ب.ظ http://meslehichkass.blogsky.com

سلام مهربانو جانم
دلم برات تنگ شده بود، گفتم یه سری بزنم اینجا
چند روزه ننوشتی برامون

سلام عزیز دلم .
امروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود 21 خرداد .. میام می نویسم عزیزم .. محبتت قربون

Reyhane R سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 02:35 ب.ظ

سلام مهربانو جان.کامنت ها رو خوندم و کلی چیز جدید یاد گرفتم.
منم جزو اون دسته هستم که اصلا علاقه ای به حیوانات ندارم و یه جورایی حتی دوست ندارم بهشون نزدیک بشم و ارتباط بگیرم باهاشون. مخصوصا از نوع سگ و گربه اش.
امیدوارم بهترین و عاقلانه ترین تصمیم رو بگیرید شما و مهردخت جان.
به ما هم بگید که چی شد و به چه نتیجه ای رسیدید...

سلام ریحانه جانم
آخی عزیزم
ممننو دوست من .. حتما درموردش مینویسم

خان دایی سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 01:50 ب.ظ

به مهردخت بگو احساست چیه به خاطر گربه همه رو تو وبلاگ مامانت به دعوا انداختی

غریبه سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام
چقدر با خواندن کامنت ها مطلب یاد گرفتم
البته چند تا را هم گذاشتم بعد بخونم
اخه نفسم گرفت
جدا از مسایل دینی که در کامنتی به ان اشاره شده بود من با داشتن گربه مخالفتی ندارم چون اگه نگیرید همیشه در خاطر مهر دخت باقی می ماند و انگاه که خودش صاحب زندگی شد حتما همان کاری را می کند که الان می خواهد بکند
بچه که بودم به اقاجون می گفتم دوچرخه می خوام او هم توانایی خرید نداشت درست مانند الان که بچه ای درخواست خرید پراید از اقاجونش را داشته باشد
الغرص ما بزرگ شدیم و زن گرفتیم و صاحب سه اولاد شدیم ولی کودک درون‌همه اش بهانه دوچرخه را می گرفت
بالاخره تن به خواست کودک درون دادم و یک دوچرخه از نوع لحاف دوزی اش را خریدم‌و عصر به عصر سوار می شدم و با ان تک چرخ می زدم‌
الان هم که بابا بزرگ شده ام باز هم دوست دارم‌دوچرخه ای بخرم
یعنی عقده ی داشتن دوچرخه تمامی ندارد

سلام
ممنون غریبه جان اصلا فکر نمی کردم بگی چون حسرتش تا ابد می مونه این کارو‌انجام بدم به این موضوع فکر نکرده بودم
راست میگی خیلی مهمه

Amir سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 10:30 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

آدرس اشتباه ندین خواهشن
----------------------------------------

سوال :
حکم گربه چیست؟ آیا نجس است؟

پاسخ :
گربه حیوان حرام گوشت و مدفوع او نجس است و اگر مو یا رطوبت دهان و بدن او در لباس یا بدن نمازگزار باشد تا زمانی که نزد اوست نماز با آن اشکال دارد.

ولی اگر آن رطوبت خشک شده و عین آن برطرف شده باشد نماز صحیح است و خوردن نیم خورده گربه مکروه است و نجس نیست V} (توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسأله 825، فتوای امام خمینی).{V


اما بودن گربه در منزل و انس با او اگر مسأله بالا رعایت شود اشکال ندارد (حتی در روایتی گربه از اهل منزل شمرده شده است) V} (وسائل الشیعه، ج 1، ص 164، ح 1).{V

به هر حال گربه نجس نیست
از بین حیوانات تنها خوک و سگ نجس می باشند

---------------------------------
منبع 1
https://www.porseshkadeh.com/question/28289

منبع 2
https://www.sistani.org/persian/book/25103/4006/

Amir سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 10:23 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

یه چیز دیگه
من گهگاه قران صوتی - یعنی همون ترجمه صوتی - هم گوش میکنم ، سوره اش رو یادم نیست ولی مثلا ما سگ رو نجس می دونیم دیگه ، حالا خود سگ ها احکام خودشون رو دارن ولی خدا تو قران در مورد سگ های شکاری که مثلا شکاری رو میگیرن و میارن برا صاحبش هم خدا گفته اکیه. مشکل نداره.

به قول معروف از پاپ کاتولیک تر؟؟؟

به نظر من ، دلیل نجس بودن صرفا بخاطر اینه که ممکنه باعث انتقال بیماری یا بیماری مشترک بشن ؛ حالا سگش باشه یا حیوون یا هر موجود دیگه و گرنه خدا خالق اونا هم هست و مثلا در ماجرای اصحاب کهف چرا باید اشاره به نوع سگ و اینکه چطور جلوی درب غار خوابیده بکنه؟؟ و بعد تو بعضی روایات میگن که سگ اصحاب کهف وارد بهشت میشه ؟؟

اینا همه اش بر میگرده به همون کامنت اول من ، فضا داشته باشین نگه دارین ، ندارین نه . اونها هم حق و حقوقی دارن ها

امیر ممنون از کامنت هات

Amir سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 10:13 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

کتاب صوتی قلعه حیوانات رو گوش میکنم و رسیدم به اون قسمت حزب(( ؟؟؟ )) گربه ها که گربه هه به پرنده هه میگه من و شما باید اختلافات رو کنار بذاریم و به شما پرنده ها اجازه میدم بیاین رو دستم بشینید!!!

------------------------------------------
از لحاظ دینی ، ائمه به نگهداری برخی حیوانات مثل گربه و کبوتر در منزل سفارش کردن ولی خونه اون زمانها که مثل الان چوب کبریتی نبودن.

البته دلیل هم داره ها هم بخاطر موجودات ماورائ الطبیعه و هم مثلا ما تو ویلامون تو شما چون باغ داریم موش هم هست و نگهداری گربه خوبه .

اینا - حیوانات - یه چرخه زیست محیطی درست میکنن که عالیه اما تو خونه ای که هیچی نیست اینا چه چرخه ای میخوان درست کنن ؟؟؟

تو مجتمع ما بعضیا سگ نگه میدارن و اگه از این موضوع بگذریم که سگ های بزرگ و قتی سگ های کوچیک رو می بینن چقدر شاد و شنگول میشن!!! و سروصدای شوقانه ایجاد میکنن ، به همون نسبت وقتی گربه می بینن اختلافات رو کنار و به سمت گربه میدوئن!!

مادربزرگم میگفت دلیل این همه موش و گربه بازی طبق افسانه ها اینه که اینا از هم یه طلبی دارن که به هم ندادن.

اما بهر حال ؛ مگه خونه شما ویلایی نیست ؟؟؟

نه امیر من خونه م اپارتمانیه

فرناز سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 09:59 ق.ظ

سلام. مهربانو جان کامنت من مشکلی داشت که جواب همه رو دادین جز کامنت من!؟ تعجب کردم دیدم به همه جواب دادین ولی کامنت من بی جوابه!

سلام عزیز دلم
قربونت برم فکر کن مشکلی داشته باشه کامنت به این قشنگی
عزیزم مشکل از من بود نه کامنت خوب تو .شرمنده ت شدم نمیدونم چرا تایید شده بود ولی پاسخ نداشته
شاید همون موقع نوشتم ولی تو اداره سیستم قطع و‌وصل شده
خلاصه که خیلی معذرت میخوام
امیدوارم با این بوسه مهربانو رو بخشیده باشی نازنین

نسرین سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 02:12 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

دیدم یکی آیه نازل کرده گربه نجسه... باور کن جات اینجا نیست هر کی هستی.
آره بعید نیست از طایفه ی کهنه کارا باشی. بهرحال حرفات خنده دارن منکه خندیدم.

مهربانو جون آره جمله ی عقیم کردن از قلم افتاد. یه بار نوشتم تموم که شد که دیدم فونت انگلیسی بوده دوباره نوشتم جا افتاد.
از بس توی ترکیه گربه زیاد شده بود دولت تصمیم گرفت عقیمشون کنه. گربه های اونجام خیلی خوشگلند.
چند وقت پیش مزدک گفت بیاریم؟ گفتم اگه بچه گربه باشه و قول بده توله بمونه موهاشم نریزه، چنگ هم نزنه آره.

نوشته بودی وقتی گربه ها رو می شوریم و خیسند زشت میشن که درست میگی ولی بعد از حمام کردن و خشک شدن ماه میشن.
خدا از سرت نگذره دلم یکی خواست

عزیز دلم حدس زدم یه کلمه هایی از کامنت حذف شده بود
ای جان هوایی شدی دوباره حیوون بیاری

pony سه‌شنبه 21 خرداد 1398 ساعت 02:10 ق.ظ

ترول در ویکیپدیا اینطور تعریف شده است :
” کسی که پیام های توهین آمیز، بی ربط و افراط آمیز در جوامع اینترنتی پست می کنند و هدفشان تحریک پاسخ عاطفی در خوانندگان و یا ایجاد اختلال در بحث های فروم ها است.”

به نظر من ترول ها از دید کاربران غیر ایرانی الزاما کاربران اینترنتی هستند که هدفشان ایجاد احساسات منفی در دیگران است. آنها این کار را از طریق پلتفورم های دیجیتال موجود انجام داده و در پشت حریم خصوصی اینترنت پنهان می شوند.

ونیز بخوان
https://webbranding.org/internet-marketing/marketing-on-social-networks/trolls-on-the-internet/

عالی بود پونی جان
متوجه شدم

خان دایی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 08:33 ب.ظ

گفتم حالا که برا گربه ها داره تبلیغ میشه

منم از این فرصت استفاده کنم یه تبلیغ برا خودم برم

هوپ... دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 07:24 ب.ظ http://be-brave.blog.ir

عه چرا ثبت نشده؟
گفته بودم با اینکه فوبیا دارم نسبت به حیوانات و نزدیک ترین تماسم با یه حیوون، لمس سطحی یه بچه خرگوش بوده، ولی این پستت از معدود پستایی بود که همهههه ی کامنتاش رو خوندم و کلی تجربه کسب کردم :-))

بلاگستانه دیگه گاهی گرسنه میشه هوپی جون
ای جانم تو هم میترسی از حیوانات ؟
خدا رو‌شکر دست همه ی دوستان درد نکنه خیلی لطف کردن تجربیات خوبی در اختیارمون گذاشتن

ونوس به زن شرقی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 06:24 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

اگه تو کفر رو به موی گربه و گربه داشتن میدونی
ما با افتخار اعلام می کنیم که کافریم
و خیلی خوشحالیم که مثل بعضی انسان نماهای جامعه ای که زندگی می کنیم و رحم به هیچکس حتی هم نوع خودشون ندارن و حتی حیف اسم حیوانات بی زبون هست که روی اونها بزاریم.
از پیامبر که بالاتر نیست که گفتند گربه برکت خانه هست...
اون فتواهای بعدی و بعدی افراد عادی زیاد سند محکم نداره. رو حساب شخصی و علاقه شخصی خودشون فتوا دادن.

خان دایی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 06:07 ب.ظ

همه دنبال اینن به جک و جونورا محبت کنن

و الان حامی حقوق حیوانات و گربه ها و اینا شدن

پس من چی

کی حامی من میشه

حسود شدیا خان دایی

بهار به " زن شرقی" دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 05:30 ب.ظ

اول از همه سلام وعرض ادب و وقت بخیرخدمت مهربانوخانم گل ومهربون،من ازخواننده های خاموشتون هستم که تاحالا کامنت نگذاشته بودم با عرض پوزش فراوان ولی الان به مدد کامنت " زن شرقی" روشن شدم.
...................................
خانم " زن شرقی"
اولا گربه خرنیست ،گربه همون گربس و خر هم همون خره(حیوونا که مثل بعضی آدما نیستن مدام ازنوعی به نوع دیگر تغییر ماهیت بدن زبون بسته های طفلی)ثانیاگربه خودش نجس نیست بلکه ادرار و مدفوعش مثل هر حیوان حرام گوشت دیگه ای نجسه فقط اگه موی گربه یا سایر گربه سانان برلباس نمازگذارباشه نمازش باطله،مسلمانی به رعایت اصول اخلاقی و اعتقادی و رفتار درست داشتن باتمام مخلوقات خداوند ازجمله همنوعان خودمون وخصوصا حیوانات هست چون در دست ما انسان ها اسیرندچیزی که توی دین اسلام هم بسیاربه اون سفارش شده،مسلمانی به نگه نداشتن گربه یاحیوانات دیگه نیست ،تو رو خدا احکام دینی رو درست درمون بلد نیستین از خودتون تز درنکنین.
ائمه بزرگوارمون هم بسیار به رفتار درست و مهربانی با حیوانات و طبیعت و ...... تاکید داشتن حتی توصیه به نگهداری بعضی از حیوانات در منزل داشتند بعد شما میای میگی مسلمان باشین گربه نجسه و فلان وبهمان؟!؟!؟...
............................................................
مهربانوخانم بازهم عذرخواهی میکنم بابت کامنتم،ان شاءالله خودتون ودخترتون درتمام مراحل زندگی شاد وسربلند و موفق باشین.

سلام به بهار خوش خلق و نازنین وقت و عاقبت تو هم بخیر عزیزم .
دلم نمی خواد برای کامنت گذاشتن معذب باشی ولی خیلی افتخار می کنم اگر از حضور خوانندگان فرهیخته و موجهی مثل شما مطلع باشم و از گرمای وجودشون گرم بشم و ازتون یادبگیرم .
----------
عزیزم از کامنتی که براساس مستندات و اصل مهربانی در دین و انسانیت نوشتی ممنونم .
تو و عزیزانت سلامت و شاد باشید .

ونوس دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 04:00 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

عزیزم بخاطر مسئولیت زیاد و هزینه ش. هرچی بزرگتر میشد غذاش گرونتر میشد و گفتم دوبار الکی بردمش دکتر خیلی برام سنگین بود. فکر کن من الان خودم میرم درمانگاه فقططط 8 هزار تومن پول ویزیت میدم. دوسال پیش فقط 70 پول ویزیت شد. دکتره گفت پاتو بزاری اتاق معاینه 70 میشه.
بعد دیگه تن ماهی مخصوص و بستنی مخصوص و خاک معطر و این چیزام برای من سنگین بود. و اینکه دو شیفت سر کار بودم دخترم تنهایی از پسش بر نمیومد...مهربانو جان میگن نباید گربه خانگی رو زیاد شست چون براش ضرر داره. ولی واقعا بو میگیرن و نمیشه نشست.. ما ماهی دوباره میشستیمش.
ولی هرکی بخاطر گربه و سگ نیومد خونم و گفت نجسه و ناز آورد گفتم فدای سرم... مهم خودمون بودیم که لذت می بردیم.

آره میدونم چی میگی ونوس جانم . منظورم این بود که چقدر سخت داری دوریشو تحمل میکنی .

زن شرقی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 03:42 ب.ظ

کامنتها را خواندم آبی عاشقانه گربه اش را دوست میداشت خخخخخ
کافری چه عالم زشتیه عاشق نجاستن
کافرها این جا گردهمایی دارن درسته؟

کامنت هات خیلی آشنا هستند ..
به بلاگفایی کهنه کار سلام برسون . عالم و فکر شما مسموم و نجسه .

زن شرقی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 03:34 ب.ظ

مدت زمان زیادی س اینجا را میخونم یک نازلی س قبلا آدرس میزاشت حال نمیزارن
مسلمان باشین کافری گناه س گربه نجسه.

پس خاموش بودی
منبع یا مرجعی برای نوشته هات داری زن شرقی؟البته برای کسانی که ممکنه براشون مهم باشه میگم .

ونوس دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 03:26 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

سلام مهربانو جون
بخاطر علاقم به پیشی هاپو هی میام این کامنتارو میخونم.
من قبل خرید گربه خیلی سرچ کرده بودم و جالب اینجا بود که پیامبر و ائمه به نگهداری 3 حیوان تاکید داشتند در منزل.. (البته اون موقعها زندگی آپارتمان نشینی نبوده و همه حیاط داشتن) خنده...
گربه کبوتر و خروس
حتی تاکید کردند مبادا خونه هاتون ازین 3 حیوان خالی باشه!(مهردخت جون بیا بغلممممم)
و اینکه پیامبر فرمودند گربه به خانه برکت می آورد...
و اینکه امام صادق فرمودند گربه میتونه تو نیمه غذاتون باهاتون شریک شه و حتی با آب دهن زده گربه هم میشه وضو گرفت...
وای دوباره هوس کردم پیشی بیارم....خداروشکر دخترم اینجارو نمیخونه....
ولی از همه بهتر همون رفتن پیش پدر دوست مهردخت جونه. هرچند من میدونم هفته دیگه عکس خودتون و پیشیو یهویی میزارین .... قاه قاه قاه

سلام عزززیزم
ای جاان ونوسی تو چجوری از گربه ت دل کندی با این همه علاقه
چه جااالب من نمی دونستم این چیزا رو .
نه ونوووس نگووو خیلی می ترسم که از پسش برنیام .

زن شرقی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 03:04 ب.ظ

گربه خر است نجسه.. نماز باطله ...
خاطرمه نازلی جان کامنت گزاشتن سگش کارتون نگاه میکنن امسال دچار فوبیا حیوانات شدن ! یکجا یادداشت کنن دچار فراموشی نگردن .

گربه خر نیست .. نجس هم نیست .. نماز هم باطل نیست .. لزوما" همه نماز خون نیستند و البته این موراد اصلا" از دغدغه های من برای نیاوردن گربه نبوده و نیست .
نازلی آدرس وبلاگ یا ایمیل نداره . از کجا میدونید این نازلی همون نازلی هست که سگشون کارتون می دیده ؟

هوپ... دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 02:32 ب.ظ

میگم کامنت من ثبت نشده آیا؟

نه هوپی جون .. ندارم

لیدا دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 01:35 ب.ظ

مهربانوی عزیزم من از وقتی کوچک بودم تو خونه پدرم سگ خونگی داشتیم البته یه خونه کدچیک براش درس کرده بودیم تو باغچه.بعدها که بزرگتر شدیم. داداشها از طوطی بگیر تا ماهی آواریوم تا کبوتر و مرغ عشق تو خونه نگه میداشتن.البته من به شخصه نمیتونم هیچ حیوونی رو تو خونه نگه دارم.الان مامانم و داداشم که باهاش تو خونه هست سه تا سگ خونگی و خوشکل تو آپارتمانشون دارن.پر از موی سگ هست خونشون یعنی گاهی 6 ماه میشه و من نمیرم خونشون.دوروز پیش خواهرم رفته بود خونشون.بطرز عجیبی یکی از سگها بهش حمله کرده و گازش گرفتههم پاهاشو ودهم انگشت دستشو.من که شنیدم مردم از ترس.و برادرم هم به شدت بهشون عادت کرده.حیوون خونگی وابستگی شدیدی میاره.توصیه میکنم اصلا قبول نکنی و نیاری

لیدا جون چقدر ناراحت شدم که سگ خونگی به خواهر جان حمله کرده !! چرا این اتفاقا افتاده ؟؟
من بزرگترین مشکلم همون وابستگیه

خورشید دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 12:59 ب.ظ

سلام مهربانو و مهردخت عزیز
خببببب من گربه ندارم ولی در کل حیوون خیلی دوست دارم. به دلایل مختلف الان دو عدد لاک پشت گوش قرمز دارم
فکر میکنم نوشته بودین سمت شرق هستین، دامپزشکی درین رو سرچ کنین. به نظرم دو سه ساعت برین اونجا. هم گربه ها رو میبینین هم از مریضی و نگهداری و دوا درمون و غذا و ..‌‌. اطلاعات به دست میارین. دکتر هم که هست و میتونین مشاوره بگیرین. اینجوری با توجه به نظرات دوستان، میشه به یه جمعبندی کاملی رسید.
در هر صورت سخته. همین دو تا دختر، چند وقت پیش بردم چکاپ. پارسال زمستون هم بزرگه مریض شد یه هفته یا ده روز، هر روز غروب اتوبان باقری رو میرفتم دامپزشکی آمپول بزنن.....این زبون بسته ها رو وقتی میاریم خونه، واقعا به گردن ما حق دارن که بهشون رسیدگی خوبی کنیم.
در پناه خدا

سلام خورشید جانم
ای جاان لاکپشت گوش قرمز رو الان سرچ کردم و دیدم ، چه بامزه ن
بله مسیر هر روز من همون اتوبان باقریه . اینم پیشنهاد خوبیه . البته پدر دوست صمیمی مهردخت دامپزشک هستند و مطبشون تو خیابون زرتشته .. اتفاقا دیشب وسط بحث همین آوردن گربه ها بودیم ، بهش گفتم اصلا چرا کیانا که پدرش دامپزشکه حیوون خونگی ندارن ، (فکر نمی کرد همچین چیزی بگم ) چند لحظه سکوت کرد ... بعد گفت : هاااا؟؟
آخر سر گفت میخوای از پدر کیانا مشورت بگیریم ؟؟ گفتم مهردخت بیشتر مشکل من همون وابستگیه .
دوباره صحبتمون به جایی نرسید .
تو نازنین و همه ی عزیزانت هم در پناه خدا باشید

فندوقی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 11:32 ق.ظ http://0riginal.blogfa.com/

تو چنین خوب چرایی؟
در مورد گربه منم مخالفم برای داخل خونه. نمیشه پرنده ای چیزی جایگزین کنید؟
اون بلاگفای کهنه کار هم به به فکر خودش باشه نمیخواد وبلاگای غیر جذاب مارو بخونه یا مارو امر به معروفی که خودش اعتقاد داره کنه.

خوبی از خودته عزیز دلم
دوست ندارم فندوقی جونم . گربه یاا سگ و دیگر هیییچ

سحر دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 11:19 ق.ظ

سلام مهربانو جون
عیدتون با تاخیر مبارک و طاعات قبولراستش من خودم خیلی حیوون خونگی دوست ندارم ولی خواهرشوهرم گربه دارن و هر وقت میریم منزلشون تموم لباس هامون پر از موی گربه میشه و البته منزلشون هم همیشه غرق در موی گربه است و وقتی مهموناشون دارن میرن براشون با پرزگیر لباسشون رو تمیز میکنن...به نظرم این یکی از نکته ها ی منفی گربه داشتن باشه...ولی اون حس علاقه و دوست داشتن رو نمیشه نادیده گرفت و همه اونایی که حیوون خونگی دارن با همه این مشکلات کنار میان و به شرایط وابسته میشن. امیدوارم مهردخت جون هم بتونه با در نظر گرفتن همه محاسن و معایب نگهداری از گربه بهترین تصمیم رو بگیره...
شرمنده خیلی پرحرفی کردم

سلام سحر جانم
ممنون از محبتت عزیزم برای تو هم مبارک باشه .
اختیار داری دوست من پرحرفی کدومه من ممنونم که نوشتی برام .
گربه شون از نوع مو بلنده ، البته خیلی هم قشنگند ولی درد سر دارن .
منم امیدوارم با راهنمایی شما دوستان تصمیم خوبی بگیریم

طیبه دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 11:17 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com/

سلام مهربانوجان
کهنه کار پیش منم اومد حذفش کردم دوسه بار همون اول ندیده و نشناخته

اما از دیروز یه کامنت گذار انگلیسی تو تمام پست هام کامت انگلیسی گذاشته و اعصابم رو به هم ریخته دیگه دوس ندارم برم قسمت دیدن پیام هام جواب دوستانم رو بدم چون همش با این انگلیسیه هم مواجه میشم و وقتی حذفش می کنم زودی یکی دیگه جاش دوباه پایم میاد.اعصابم رو خورد کرده می ترسم وبم رو هک کنه .دیروز دوساعت با گردن درد داشتم حذف می کردم آخرش دیدم ده برابر دوباره کامنت گذاشته
میگی چه کار کنم؟
راستی من هیچی نمی تونم از نگهداری حیوانات بگم.به شدت می ترسم به شدت حالم بد می شه.دست خودم نیست حتی طوطی و قناری و کره اسبو هرچی که بگی هم می ترسم و حالم بد میشه چه برسه به گربه و هاپو
خبر نداری از خیلی از آدم های مزاحم هم می ترسم.ترجیح میدم ضمن دوست داشتن آدم ها سرم تو لاک خودم باشه.باور می کنی دیگه هیچ اجتماعی که تو خود سازمان برگزار بشه شرکت نمی کنم(مهمونی های عصرونه ی همکارا رو اگه بتونم هر سه ماه یک بار میرم و خیلی هم دوس دارم)

سلام عزیزم .
ارشادت کرد؟؟
آخی تی تی جان میدونم گردنت درد میکنه ، چی شده بعد از اینهمه سال مزاحما به وبلاگامون راه پیدا کردن!!!

کاش کاری نکنن این حس بد تو وجود ادم لونه کنه .. روابط انسانی سالم برای بهداشت روانی همه ی آدم ها لازم و ضروریه

خان دایی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 11:08 ق.ظ

سلام دایی

من الان کامل خوندم..

من موافق این نیستم گربه بیاری

چون گربه بیاری بعد چی میشه؟ همش باید به اون برسی

بعد اون موقع به وبلاگت و به ما نمیتونی برسی

پس مخالفت خودم رو اعلام میکنم


تازه این هیچ یه موقع چنگ میزنه رو صورتی جایی

بعد باید کلی پول بدیم صورت درست کنیم

سلام دایی جان
آهااان از اون نظر؟؟

نازلی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 09:50 ق.ظ

مهربانو باید با هم یک تاتر خوب بریم شاید این اخلاقم ترک داده شد فقط موضوعش خنده دار باشه که مثل قبل سوتی ندم
اما در مورد گربه و کلیه حشرات و حیوانات همچنان بر عقیده خود مصرانه ایستادم تا قطره آخر خون

نازلی جون گربه رو اصلا حرفشم نزن هیچ کاری نمی تونم برات انجام بدم ولی درمورد حشرات رو مهردخت حساب کن .. بچه م حتی وقتی پروانه میبینه یک رفتار غیر متمدنانه ای از خودش نشون میده که بیا و ببین .. هیییچ حشره ای هر قدر زیبا ، نظرشو جلب نمی کنه
تئاتر هم آی به چشششششم ..
کاش اینجا بودی یه نمایش هست بنام " مار بازی" هفته ی پیش 13 نفر بودیم رفتیم یکساعت و نیم سالن استاد سمندریان رو هوا بود بس که خندیدیم ، فردا شب هم دوباره با نفس میرم ببینمش . وااقعا برای علاقمند کردن تو ، عااالی بود

دختر اریاییی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 09:05 ق.ظ

چرا این پیجو یادم نیست

خوش اومدی عزیزم

نازلی دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 08:58 ق.ظ

الان ازکسی که فوبیای حیوانات داره و حتی با دیدنشون از فاصله سچندمتری هم بدنش دون دون میشه انتظار چه نظری میشه داشت جز #نه_به_گربه
#شرمنده_مهردخت_خوشکلم

نازلی جان اومدی و نسااازی هااا
نه به تئاتر ، نه به گربه .. !!!
خانم جان گذشت ما هم حد و اندازه ای داره ... لطفا گربه دوست داشته باش
مرررسی ...اَه

ملیکا دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 12:21 ق.ظ

تا درِآپارتمان میان اما داخل نه. با این وجود، پارسال یکیشون که حامله بود، کمد بهارو براى زایمان نشون و انتخاب کرده بود و بهارم بدون اینکه مارو از خواب بیدار کنه کمدرو خالى کرده بود و با آرامش اجازه داده بود اونجا زایمان کنه، صبحش که بیدار شدم دیدم بهار دستکش به دست، روى یه صندلى جلوى کمدش نشسته و گربهء خسته رو نوازش مى کنه و قربون صدقه اش میره، اون شب گربه مون هفت تا بچه دنیا آورد!!!

سلام ملیکا جانم
ای جاانم بهار نازنینم رو ببوس ، خانم مهربون و دوست داشتنی چقدر گله این دختر
هفت تااااا

ملیکا دوشنبه 20 خرداد 1398 ساعت 12:08 ق.ظ

سلام مهربانو جان، با در نظر گرفتن سختى هاى این کار، انتخاب با شماست، من و بهار هم حدود ٢٠ ساله که با گربه ها هستیم البته تو حیاط نه داخل خونه، اما همین جورى هم کلى هزینهء غذا و دامپزشکى دارن.همین ٣ روز پیش یکیشونو بخاطر آبسهء بدنش ٦ روز بسترى کردیم و هزینهء پانسیون و یه جراحى کوچولو تقریبأ حدود یه میلیون شد.بهار کاملأ مراقبشون هست حتى گربه هاى تصادفى خیابونو مى بره بسترى مى کنه و پس اندازشو خرج اونا مى کنه، اما بخاطر خیلى مسائلا که خودش دیده اصلأ راضى نیست که تو خونه بیاریمشون.

نیروانا یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 10:20 ب.ظ http://life-career.blog.ir

اون بخش وابستگی خیلی بده
ما ی سنجاب داشتیم برای حدود ۴ ماه
از یک خانواده هم خریده بودیم
بعد تصمیم گرفتیم ببریم تو طبیعت رهاش کنیم
با این که فقط ۴ ماه پبشمون بود ولی من هنوزم دلتنگش میشم
اون اوایل که نصف شبم بیدار میشدم یادش می افتادم و براش ان یکاد می‌خوندم
ولی بقیه مواردی رو که گفتید میشه باهاش کنار اومد حتی قضیه جیشینگ
منم فکر نمیکنم پاهاشو کثیف کنه ایشششالللاااا

باور کن عمده دلیلم همینه نیروانا جون .
" و ان یکاد عااالی بود "

همووون ایشااااله بگوو

آوا یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 07:45 ب.ظ

سلام مهربانو جانم

والله من تا یادم میاد توی حیاط خونمون محل رفت و امد گربه ها بوده چون خیلی تحویلشون میگرفتیم و کاملا با ماها صمیمی میشدن ...جالبه که خانواده همسرم هم بسیار گربه دوست هستن و مادر شوهرم با اونکه توی اپارتمان زندگی میکنه ولی انقدر گربه ها رو دوست داره که هر روز سر یه ساعت معین براشون غذا می بره و توی حیاط مجتمع منتظر میمونه تا بعد که غذاشون تموم شد اون قسمت باغچه رو خوب تمیز کنه تا کسی معترض نشه...همیشه میگه هر چی دوستی و نگه داری از گربه ها قشنگ و سرگرم کنده هست عوضش مریضی و مرگشون بدجوری آدمو غصه دار میکنه...اگر پای حرفاش بشینی میتونه صدها خاطره از اوقاتی که با گربه ها گذروندن برات بگه ولی موقعی که به یاد از دست دادنشون میوفته اشکش درمیاد...من شخصا هیچوقت نمیتونم شاهد مرگ هیچ حیوونی باشم..ترجیح اونقدر بخودم نزدیکشون نکنم که از دست دادنشون برام بشه فاجعه...شوهرم هنوز بعد از حدود 30 سال که از مرگ قناری محبوبش میگذره با شنیدن ترانه (پرنده های قفسی )سیاووش قمیشی چشمهاش سرخ میشن...خلاصه که گربه میاری خونه واسه نگهداری فکر این چیزها هم باش خواهر جان...

سلام عزززیزم
چه خانم دوست داشتنی و مهربونی هستن
درک میکنم حستو آوا جان
عزززیزم چقدر دوستش داشته
باشه آبجی اگه قبول کردم پیه اینا رو هم به تنم می مالم امااا بعید میدونم

نسرین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 06:41 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

می دونستی توی ترکیه شهرداری گربه ها رو جمع میکنه بعد رها میکنه ؟
از بس بچه میارن و زیاد شدن
آره یکی از پرنده های عشقمون مرد وای چقدر بد بود. تازه صد و ده دلار هم خرج دامپزشک خرش کردم
کلا تا بحال هشتا پرنده عشق خریدم . دوتا شو پرواز دادم بعد دوستم گفت اشتباه کردی اینا نمی تونن غذاشونو پیدا کنن دیگه بقیه رو بخشیدم یا برگردوندم مغازه.
خدا وکیلی فقط طوطیه رو یادم میاد نصف پولشو داد ولی قفسشو نگرفت گفت بهداشتی نیست هر چی هم گفتم خب خودش توش بوده من توش نبودم قبول نکرد که دادم همسایه.

در ضمن زیباترین شکل گربه ها بعد از حمامشون هست. نه اونموقع که تو میگی... بعد که با حوله خشکش کردی یا سشوار از دور با حرارت ملایم روش گرفتی... وای خیلی خوشگل میشن.
بعدشم می خوابند و بغل کردنی میشن. عین نوزادهای خوشگل

نه نسرین جون نمی دونستم .
چرا اول جمع میکنه بعد رها می کنه؟ عقیمشون میکنه؟
یادمه عزیزم
کدوم موقع رو گفتم ؟؟
بعد از سشوار که ماااهن
آخ دلم ضعف رفت

سحرجدید یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 04:14 ب.ظ http://www.kamandmaman.com

کوچک که بودم‌ تو خونه پدر بزرگم‌زندگی میکردیم ...پر از گربه بود ...یه بچه گربه ی سفید و ناز هم تازه به دنیا آمده بود و مامانم هم که دیده بود من خیلی دوستش دارم براش لحاف و تشک و بالش کوچولوی دور توری دوخته بود ...و جالب بود خودش هرروز ظهر میومد و پیشم میخوابید ...هیچ بیماری هم ازش نگرفتم و کلی الان با خاطراتش خوشم ...من خودم کلا در مورد دخترام نظرم اینه چیزی رو که دوست دارن و آسیبی بهشون نمیزنه تجربه کنن ...بخصوص گربه که خیلی ملوسه

مرسی سحر جانم ، خدا گل دخترای نازنینت رو نگهدار باشه تو هم یکی از اون بهترین مامان ها هستی ، چون مادر فوق العاده ای داشتی که الان آسمونی شده . الهی تو آرامش و نور باشه و سایه ی تو روی سر شاخه نبات های خونه ت

Amir یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 03:54 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

یاد این پست اهلی کردن افتادم

http://mehrekhaterat.blogsky.com/1397/04/22/post-379/

واقعا نگهداری حیوون و اهلی کردن همونه که تو دیالوگ شازده کوچولو هست؟ای دونت نو

آره دیگه امیر جان از همین می ترسم .. اهلی کنم و گیر کنم

Amir یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 03:38 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

ادم فضا داشته باشه خوبه همه جور حیوونی نگهداره
فضاش رو دارین نگه دارین اما نه تو خونه
یه محوطه ای یه زمینی در غیر اینصورت مخالفم

خوشم اومد امیر
مخالفت خودت رو خیلی صریح و شفاف بیان کردی

آبی یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 03:20 ب.ظ

وقت تون بخیر خانم دوست داشتنی
این پست شما منو به دوران 8 سالگی ام برد خاطراتم با گربه ناز و قشنگم برام تداعی شد فقط میتونم در حالت کلی درباره این موضوع نظرمو بگم .
در 8 سالگی گربه ای داشتم که بی نهایت مهربان و دوست داشتنی بود من عاشقانه دوستش داشتم بهش وابسته شده بودم منزل پدری ام آپارتمانی نبود به خاطر همین گربه دائم تو خونه نبود نگه داشتن گربه در خونه های ویلایی شخصی خیلی راحت تره راستش خانواده ام بشدت به مسائل بهداشتی حساس بودند و نمیذاشتن گربه زیاد وارد خونه بشه برای همین مشکلات نگهداریش کم بود و اتفاقا گربه ام هم خیلی راحت بود.
چندسال بعد گربه ام فوت کرده بود فقط گریه میکردم و باورش برام غیرممکن بود مهربانو جان هنوزم الان در حال نوشتن این خاطره بعد گذشت سالیان زیاد از اون ماجرا یادآوریش برام تلخه حتی یادمه خانواده ام هم تحت تاثیر غم و ناراحتی ام بخاطر از دست دادن گربه قرار گرفته بودند با من کلی همدردی کرده بودند دلداری ام میدادن.
خلاصه اینکه ماجرایی شده بود و خیلی زمان برد تا تونستم با نبودن گربه ام کنار بیام تجربه درباره گربه نگه داشتنم یک مسله با یقین میگم گربه فوق العاده مهربان و نازه همانطوری که خاطرات خوبی از اون دوران دارم ولی بشدت وابستگی میاره.
درباره مسائل بهداشتی حتما باید قید یکسری حساسیتها بزنید تا بتونید نگهش دارید من با اینکه هنوز هم عاشق گربه ها هستم و هر کسی در اطرافم گربه داشته باشه حسابی به اون گربه محبت میکنم و صدالبته هنوزم با دیدن گربه وسوسه میشم ولی دقیقا به خاطر مسائل بهداشتی و اینکه دیگه دوست نداشتم وابسته بشم بی خیال نگهداری از گربه شدم.
پست قبل نرسیدم کامنت بذارم عکس تون دیدم بی نهایت خوشحال شدم به تناسب اندام رسیدید و راضی هستید ایشالا همیشه لبخند بر لبانت جاری باشه

وقت شما هم بخیر خانم عزیز و نازنین
عزیزم فکر می کنم منم از همون سن و سال بود که مهر گربه ها به دلم نشست و تا ته عمرم بهش مبتلام . ما هم یه خونه ی حیاط دار داشتیم با یه طبقه ی زیر زمین که اون موقع ها بصورت یه سوییت دنج برای درس خوندن عموم که اون سال کنکوری بود ، در آمده بود . بعد یه مدت عمو جان وسایلش رو از پایین برد و اونجا خالی شد . یه روز دیدم یه صداهای ضعیفی میاد رفتم پایین و یکی از قشنگترین صحنه های عمرم رو دیدم .. یه گربه ی ملوس و سفید خاکستری ، خوابیده بود و چهار تا گوله ی خوشگل و ناز داشتن شیر می خوردن . اصلا زبونم بند اومده بود از دیدن اون صحنه .. ماه ها تو اون زیر زمین و حیاط خونه من و برادر چهار ساله م با این گربه های ملوس کیف کردیم..
میدونم چقدر با رفتن گربه ت ضربه ی عاطفی خوردی و برات سخت بوده .
ممنون از لطفت آبی جانم تو هم سلامت و شاد و رو به راه باشی

سینا یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 01:27 ب.ظ

مهربانو جان میگن یکی رد می شد دید یه نفر داره توی جوب خیابون گربه رو می شوره گفت نکن این کار رو گناه داره. خلاصه رفت و برگشت دید گربه هه مرده اون یارو هم نشسته داره گریه می کنه. گفت دیدی بهت گفتم نکن؟ یارو گفت وقتی شستمش خوب بود موقع چلوندن مرد! خلاصه مهربانو جان یادت باشه اگر گربه رو بردی حموم بعدش نچلونیش

از دست تووو

نوشین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 12:55 ب.ظ

منم از خزندگان خوشم نمیاد که هیچ... چندشم هم میشه. وقتی فهمیدم دوستم ایگوانا داره واقعا یه جوری شدم... جالب بود تعریف میکرد که قشنگ حسشو منتقل میکنه و محبت رو میفهمه. یه وقتایی لبخند میزنه... من تصور اینکه نزدیکشون بشم هم برام وحشتناک بود تا اینکه یکبار از نزدیک تو تراریومش دیدمش. باورتون نمیشه بر ترسم غلبه کردم با انگشتام سرشو ناز کردم یه جوری چشماشو برام خمار کرد تصویرش از ذهنم نمیره.. یه وقتایی میاد میشینه رو مبل کنارشون.الان 5 سالشه و جالبه که بچگیش قد کف دستم نبوده الان سر تا دمش حدود یک متر و نیم میشه

واای نوشین جون خیلی جالب بوده تونستی بهش دست بزنی .. من واقعا با دیدنشون هم مشکل دارم
فمر کن یک متر و نیم بخواد لوس بازی هم در بیاره بپره رو ادم

شارمین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 11:34 ق.ظ http://behappy.blog.ir

سلااام مهربانوی خوشگل و خوش اندام (به تخته هم زدم نگران نباش! )

وااای مهربانو جان چه قدر من و شما با هم فررررق داریم. اون از هیجاناتی که تو عاشقشی و من درکشون نمی کنم اینم از قضیه گربه که برای من در حد یه کابوس ترسناکه و تو و مهردخت در این حد دوست دارید.

باید بگم که خیلی خوبه که این قابلیت روی ما آدمها فعالسازی شده که دیگرون را با وجود این همه تفاوت چشمگیر، این همه دوست داشته باشیم. من واقعا دوستت دارم

سلام عززیز من

آره شارمین جون میبینی تورو خدا و چقدر این چینش آفرینش زیباست که با همه ی این تفاوت ها دوست میشیم و برای تداوم دوستی تلاش می کنیم .
منم واااقعا دوستت و دوستتون دارم از صمیییم قلبم

نوشین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 10:48 ق.ظ

خواهش میکنم مهربانوی نازنین. خوشحالم اگر کامنتم بتونه کمکی بکنه. این موجودات واقعا دوست داشتنی ان. تازه من به شرایط زندگی مامانم یه شبایی خونه نیستم و بعد از اتمام کارم و قبل رفتن به خونه مامان چند ساعتی رو تو خونه باهاشون میگذرونم ولی به وضوح می بینم اخر هفته ها که من هستم چقدر خوشحال ترن. صبحها نیاز نیست ساعت کوک کنید خودشون از صبح زود شروع میکنند رو تخت رژه رفتن و بیدار کردن شما بعد از چندسال داشتنشون قشنگ حرف و احساس شما رو متوجه میشن. سندی و سیمبا قشنگ اسماشون، کلمه بیا، نه ، برو و حتی دست دادن هم یادگرفتن. من یکی از آرزوهام داشتن یه خونه باغ کوچولوئه که تبدیلش کنم به یک باغ وحش کوچولوی شخصی
یکی از دوستام خونه شون یک سگ کوچولو، 5 تا گربه حمایتی و یک عدد ایگوانای دخمل در مسالمت کامل با صاحبانشون زندگی میکنند

آخی عززیزم . چقدر وابسته میشن و براشون حضورت مهمه
امیدوارم به آرزوت برسی نوشین جان خلی حیواناتی که تو با عشق نگهشون میداری خوشبختن
ولی قربونت هر قدر هم بگم حیوان دوستم نمیتونم خزندگان رو تحمل کنم . امیدوارم شرایط زندگی برای همه ی موجودات راحت و خوشایند باشه ولی حتی تو تی وی هم نمی تونم راحت نگاهشون کنم
ایگوانااای دخخخمل

مهسا یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام مهربانو جان
من نجربه ای در مورد نگهدای سگ و گربه ندارم.اما خواهر زاده ام مثل مهردخت عاشق حیوون هاست و سابقه نگهداری هم سگ و هم گربه رو زیاد داره.یه مساله که تو کامنت ها ندیدم و شخصا منو آزار میده بوی این حیووناست.علیرغم شستشو و آموزش محل دفع و تمیزنگه داشتن محل نگهداری و همه اینها ،چه سگ و چه گربه بو دارن.ما شمال هستیم شاید رطوبت بالا این بو رو تشدید میکنه مخصوصا تو تابستون اما حتی تو زمستون و هر شرایط آب و هوایی دیگه هم بوش حس میشه.نمیدونم شاید هم من زیادی حساسم

سلام مهسا جون .
چرا عزیزم نسرین جون تو یکی از کامنت ها درمورد بو نوشته . یه بار دوستم میخواست خونه رهن کنه همراهش رفتم منزل یه خانومی که بتازگی از همسرش جدا شده بود ، وضعیت روحی خوبی نداشت و آشفته بودضمن اینکه تازه از محل کارشم رسیده بود خونه . اونجا بوی گربه ش خیلی آزاردهنده بود .. نمی دونم رسیدگی نکرده بود یا چیز دیگه ای چون خیلی جاها هم رفتم گربه داشتن ولی بویی به مشامم نمی رسیده . البته همون یک شبی که گربه ی دوستم رو با کلیه وسایلش بردم منزلم بنظرم بو میداد .
خواهر زاده ی عزیزت رو از قول من ببوس مهساجان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد