دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"پس از شانزده سال"

گاهی میان خلوت جمع 

یا در انزوای خویش

موسیقی نگاه تو را گوش میکنم

وز شوق این محال که دستم به دست توست

...من جای راه رفتن پرواز میکنم

*********** 

شانزه سال گذشت و من جای راه رفتن پرواز می کنم

به تاریخ بیست و یکم خردادماه نود و هشت 


 دیروز مرخصی بودم ، صبح با نفس به سمت فشم حرکت کردیم برای مامان و بابا توت فرنگی بردیم و مربا درست کردیم . بابا با نفس، پینگ پونگ بازی میکردن ، بابا که همیشه تو سفر های دریایی بزرگترین تفریحش ، تخته نرد و پینگ پونگ بازی کردن با افسرانش بود و  صد البته حرفه ای بازی می کرد .. دیروز  تو بازی کم آورد و به نفس نفس افتاده بود 

قهرمان مهربون زندگی من پیر مرد شده و من عاشقانه این پدر نازنین و بی نظیر رو ستایش میکنم 


همینطور که بازیشون رو نگاه می کردم و زیر آفتاب نارنجی خورشید برگ های توت فرنگی ها رو  جدا می کردم به بازی زندگی و چیدمان نقش آدم ها فکر می کردم 


شونزده سال پیش همچین روزی تصادف یکی از همکارانمون باعث شد نفس به خودش جرات بده و وسط اداره ای که برق هاش قطع شده   

 بود واز تاریکی  همدیگه رو به زحمت  می دیدیم ، شماره تلفن همراهشو بهم داد و همون باعث نزدیک تر شدن ما شد .


چند سال بعد دوستمون رو  بر اثر بیماری از دست دادیم اما همیشه بیست و یکم خرداد ، یادش میکنیم . کسی چه میدونه  چی در انتظارمونه   ، سرنوشت ما آدما و نقش هامون تو زندگی از ما قهرمان می سازه یا تا سالها باعث تاسف و سرافکندگی عده ای میشیم 


آرمین تو زندگی من آمد و رفت که البته به واسطه ی حضور بی نظیر مهردخت نازنینم رفتن آرمین هیچوقت صد در صد نبوده .. اما نفس به زندگی ما پاگذاشت ، دنیای سخت و سرد ما تغییر کرد و رفیق و یار هم شدیم و موندیم 

چه خوبه آدم های موثر و نیک هم باشیم ... سخته ولی ممکن

دوستتون دارم


نظرات 51 + ارسال نظر
سمیرا یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 11:36 ق.ظ

سلام مهربانو جان
من همیشه میخونمتون
ولی نفس جدیدا اسمی برده میشه ازشون
جسارتا ایشون آقا هستند؟؟؟ درست حدس زدم
همسر شما شدن یعنی

سلام سمیرا جون . بله عزیزم نفس همسر عزیز منه که بعد از متارکه با آرمین با هم ازدواج کردیم . تا سالهای زیادی به دلایل مختلف از جمله حضانت مهردخت که با من بود درموردش زیاد صحبت نمی کردم ولی از تیر ماه 96 به بعد خیلی وقت ها درموردش مینویسم

مجید چهارشنبه 29 خرداد 1398 ساعت 02:13 ب.ظ http://vafadarfaz.blogfa.com/

ســـــــــــلام بر مهربانو جان
روزتان پر از شادی های بی دلیل
دلتـــــــان گــــــرم از آفتــــــابِ امیـــــد
ذهن تـــــــان پُــــــــر از افکـــارِ پــــــــــــاک
قلب تـــــــــــان مملــــــــــو از مهربانــــــــــــــــی
درود بر شما
خوبی خوشی؟
ممنون
ما خیلی دوستت داریم

سلام مجید با وفا
ممنون عالیم . شما هم همیشه خوب باشید

مهناز یکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت 08:30 ق.ظ

سلام مهربانو جان ی سؤال، شما از چه سنتی دخترتون رو کلاس زبان گذاشتید؟

سلام عزیزم
تو همون مهد کودک بهشون بعضی لغات و رنگ ها رو اعداد رو یاد داده بودن ولی بصورت جدی و بدون وقفه به حالت رسمی از نه سالگی رفت کلاس .
البته مهردخت سطح زبانش نسبت به همکلاسی هایی که همون موقع تو همون کلاس باهم شروع کردن خیلی بالاتره و اونم دلیلش علاقه اییه که نسبت به موسیقی ، شعر و آواز به زبان انگلیسی پیدا کرد و همین باعث شد بدون توجه به کلاس، ساعات زیادی از شبانه روز رو به خوندن و نوشتن شعر اختصاص داد که همین کار دایره ی لغات و ادبیاتش رو به شدت وسیع کرد .
امیدوارم این علاقمندی در تک تک بچه ها به وجود بیاد چون واقعا دانستن زبان به مهردخت در همه ی زمینه ها کمک شایانی کرده

مامان ثنا و حسنا یکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت 08:11 ق.ظ

شونزده سالگیتون مبارک مهربانو

مرررسی عزیز دلم

نازلی شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 11:12 ب.ظ

مبارک باشه دوست قشنگم
بدون شک ورود شما به زندگی هم اونم دقیقا در روزهای سخت، هدیه و لطف خواست به پاس قلب مهربونت
کنارهم باشید همیشه، با خنده ای از ته دل و چشمی خیس از شوق

قربونت برم نازلی جانم ممنون از لطف و کامنت مهربونت
الهی برای تو هم همه ی لحظه ها با شادی و اشتیاق بگذره

مهردخت شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 06:08 ب.ظ

سلام مهربانو خانم
خوب هستید؟ سالگرد آشناییتون رو تبریک میگم با ناخیر
ان شاء الله همیشه مزرعه زندگیتون سرسبز باشه و قهقهه هاتون تا آسمون بره و 120 سال زندگی پربرکت و با عزت در کنار عزیزانتون داشته باشید

سلام مهردخت عزیزم ممنونم خوبیم الهی زندگی تو هم سبز و با برکت باشه
از کامنت مهربونت ممنون

ساغر شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 03:30 ب.ظ

سلام مجدد.بله اسم من ساغر است.اشتباه نگارشی بود.ببخشید.ممنونم از ابراز لطف و محبتتان به جنوبی ها.بله حتما دیگه سعی میکنم کمتر خاموش باشم و حضور داشته باشم.ندیده شما رو دوست دارم.موفق باشید.

سلام ، عزیز من هستی ساغر جانم . تو هم به همچنین

نادی شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 12:20 ب.ظ http://nanii.blogsky.com/

سلام.
کسی با نجوایی
مرا تا دشت شقایق های عاشق برد...

گواریای وجودت...

سلام همزاد نازنینم
و تو ای دوست تو ای همدم من ، طپش قلبم هر لحظه تو رامی خواند....

مهسا شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام مهربانوی عزیز.
واقعا لازم شد یه پست که نه چند پست راجع به جناب نفس و روابطتون باهم و البته با مهردخت بنویسی و مشتاقان رو به فیض برسونی
یکی با روحیات شما حتما انتخابش درسته
سایه پدر همیشه همیشه بالای سرتون باشه که هیییچچچچ کس پدر نمیشه

سلام مهسا جان
لطف داری عزیزم . به روی چشمم .
ممنون خدا عزیزانت رو حافظ باشه و در پناه خودش شاد و سالم باشید

نوشین شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 09:38 ق.ظ

مهربانوی نازنین الهی همیشه در کنار هم خوب و خوش و سلامت و عاشق باشین

ممنون نوشین عزیزم . الهی برای تو و خانواده ی کوچولوی زیبات هم بهترین ها در راه باشه

ملیحه شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 09:12 ق.ظ

عزیز دلم مهربانوی عزیز
همیشه برات بهترینها رو آرزو میکنم
امیدوارم 120 سال کنار هم با سلامتی و خوشی زندگی کنید
انشا ا.. به پای هم پیر بشین

ممنونم ملیحه جانم .
الهی آمین .. نصیب خودت باشه بهترین و شیرین ترین عاشقانه ها

کیهان شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 07:43 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

سلام مهری جان
ببخش مدتی نبودم .........
بگذریم و مرسی از اینکه شما همیشه بودید
امیدوارم شما ها سالهای سال زیر سایه پدر با شادکامی زندگی کنید.آمین
پدر دریانورد هستند؟چه خوب.دریانوردان آدمهای بردبار و سخت کوشی هستند و بر خلاف ظاهرشان بسیار مهربانتر از آنچه که می نمایند هستند.
و یکی از سخت ترین مشاغل دنیا دریانوردی ست.
من این را به واسطه سفرهای دریایی زادی که داشتم می گم.
برایتان بهترین ها را آرزو می کنم و امیدوارم که همیشه قهرمان زندگی خود باشید

سلام کیهان عزیز .
روزی نیست که نیام یه نگاه به وبلاگت نندازم ولی میدونم که تا دلت نخواد اون چیزی رو که باید بنویسی ، نمی نویسی .
الهی به هر دلیل که نبودی خیر باشه
بله بابا 39 سال کاپیتان کشتی های تجارتی و اقیانوس پیما بودند .
ممنون دوست من همچنین .

علی جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 11:53 ب.ظ

به به! عشق جفتتون و روزای بخصوصش نوش جونتون آبجی گلم.....
شما از اون جفتایین که با اطمینان میشه گفت عشقتون پایداره و ابدی.......
زت زیاد

ممنون علی جان .. الهی عاشق باشی و عشقت مستدام

سیما جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 08:48 ب.ظ

مهربانوی مهربانم. بهترینها حق توست. قلب مهربونت حقشه برای عشق بتپه. خوشحالم با تمام وجود برای تو و دختری جون و نفس.
هورراااااااا.مهربانو خوشحاله

سیما جانم ممنون از کامنت زیبا و لطیفت
الهی آمین .. عشق های زندگیت سلامت و برقرار باشن

شیرین جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 02:43 ب.ظ

نمیدونید چقققدر خوشحال میشم وقتی میبینم دو نفر انقدر عاشقانه باهمن. هیچ لذتی بالاتر از داشتن یه شریک و همراه خوب زندگی نیست که خدا رو شکر شما یکی از بهترین‌هاشو دارید.

عزیز منی تو شیرین جانم .. خدا عشق های زندگیتو نگهداره

نیروانا جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 02:37 ب.ظ http://life-career.blog.ir

١- نوشته بودم بمونید کیبورد اصلاح کرده به بخونید ... البته بد هم نشده ها
٢- یعنی هنوز هست اون مطلب مربوط به جناب نفس؟؟ وبلاگ رو شخم بزنم شانسی برای پیدا کردنش دارم؟؟

1- تو هر چی بنویسی خوووبه نیروانا جانم
2- بله بله ، ناامیدی بد است با همین امید و کلید و اینا داریم زمستونو سر می کنیم

ملیکا جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 01:34 ب.ظ

مهربانو جان سلام
خدا حفظ کنه پدر و مادر نازنین رو و همیشه برقرار باشن ان شاالله.
عشقتون مستدام و سراسر شادى.

سلام ملیکای نازنینم
ممنون عزیزم خدا خانواده ی گل تو رو هم حفظ کنه و شاد و خوشبخت باشید

خان دایی جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 12:09 ب.ظ

والا دایی ادم تو کار شما خانوما می مونه
اقایون رو باید بگی جنتلمن..یا خوشتیپ من..
از این جور چیزا باید بگی

مثلا یکی بود به من با این هیکل می گفت پیشی من


من با این هیکل اخه پیشی؟

کمتر از ببر و پلنگ اصلا راضی نیستم

آقامون جنتلمن که هست .. خوشتیپم که اووووف نگووو
ولی نفس من بییییده
تو روخدا تخفیف بده ببین چقدر ما پیشی دوستیم

ساغ جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام خانم مهربانو.من خواننده خاموشتون هستم از ماهشهر.قبلا یک بار پیام دادم.من متولد ۶۳ هستم و تفاوت سنی کمی بین من و شما است.خانم مهربان از صمیم قلب برای شما روزهای شیرین و مملو از شکوه و خوشبختی ارزو دارم.امیدوارم شرایط گونه ای پیش بره که شما و همسرتون به طور کامل با هم زندکی کنید و لذت یکدیگر رو به طور کامل داشته باشید.خودم چون یک همسر همراه دارم که بعد از ده سال ازدواج چقدر دوستش دارم و چقدر با هم رفیق هستیم متوجه گفته های شما میشم.مهربانو جان من چقدر پدرتون رو دوست دارم چقدر حس خوب میگیرم از نوشته های شما از پدر.من شانزده ساله که پدرم در تصادف از دنیا رفت.خدا پدر بزرگوارتون رو برایتان حفظ کند.سایه اش همراه با سلامتی بر سرتان باشه.وقتی پدر اینقدر خوب اروم بی حاشیه خانواده دوست و با درک باشند باید هم شما اینقدر خوب و فهمیده گرم و با احساس باشید.من از روی نوشته های شما خیلی حس خوبی به شما دارم.مهردخت جان را هم خدا برایتان حفظ کند .انشاالله ایشون هم خوشبخت بشند به معنای واقعی.خانم عزیز ضمنا از اینکه اینقدر کاهش وزن داشتید و از عملتون راضی هستید به شما تبریک میگم.همیشه احوال دلتون برقرار باشد.موفق باشید.

سلام عزیز دلم . نمی دونم ساغ هستی یا ساغر ؟
هر چی اسمت باشه فرق نمی کنه مهم اینه که از جنوبی و من عاشق جنوب و جنوبی های مهربون و دوست داشتنی
ممنون از محبتت نازنین ، خدا مهربان همسر رو برای تو و تو رو برای ایشون نگهدار باشه و در سایه ی مهر تون بالنده و خوشبخت باشید
برای فوت پدر متاسف شدم عزیزم الهی روح بزرگوارشون غرق نور و آرامش باشه
بابت ابراز احساسات و لطفت درمورد کاهش وزن و عملمم ممنونم عزیزم . خدا شما دوستان عزیز دل رو هم برای من نگهداره . نمیخوام اذیت بشی ولی اگر کامنت بذاری و ارتباطمون دوطرفه باشه خیلی خیلی خوشحال میشم حتی یه استیکر خالی که حوضر گرمت رو حس کنم

اذر جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 09:48 ق.ظ http://azar1394.blogfa.com

سلام..خوبید؟؟
خواستم عرض ادب کرده باشم بعد از مدتها

سلام آذر جان
محبت داری ممنونم امیدوارم تو و عزیزانت هم خوب باشید

سمی جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 02:38 ق.ظ

سلام من تا حالا کامنت نگذاشتم با اینکه خواننده قدیمی وب تون هستم اگه فضولی نیست میشه بپرسم آقا آرمین در جریان ازدواجتون هست یا از اون هم مخفی کردین؟

سلام
سالهای قبل به همون دلایل حضانت و .. مخفی بود ولی بعد از اینکه مهردخت هم در جریان قرار گرفت ، دیگه لزومی برای پنهان کردنش نبود .

پونی جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 01:52 ق.ظ

همیشه باعشق

در کنار هم

ممنون دوست من

نگین جمعه 24 خرداد 1398 ساعت 12:22 ق.ظ http://parisima.blogfa.com

سلام مهربانو جانم، شبت بخیر و خوشی نازنینم

اینقدر این متن زیبا و دلنشین بود که دلم نمیاد چیزی بگم
اما تو باورت میشه من بتونم چیزی نگم؟ :))
بخصوص این عکس زیبا و متناسب با متن دلم رو برد..
چه حس حمایتگرانه دلنشینی تو خودش داره ..

عزیزم از صمیم قلب آرزو میکنم عشقتون پایدار و خورشید فروزان زندگیتون همیشه گرم و پر فروغ باشه، کانون خانواده تون گرم، تنتون سلامت و دلتون خوش ... از هر گزند و آسیبی به دور باشین و رنگ غم به دلهای مهربونتون نشینه هرگز ...

و از صمیم قلب میگم الهـــــــــی آمین

سلام عزیز دلم
بس که محبت داری و نازنینی و همیشه من رو با یه کامنت زیبا پر انرژی و سرشار از عشق می کنی عزیزم برای همین باور نمی کنم که چیزی نگی
آره وااقعا عکس در عین سادگی فوق العاده ست
زنده باشی عزیزم همه ی ارزوهای خوبی کردی رو به خانواده ی گلت هدیه میدم و امیدوارم بچه های نازنینت هم همچین رفقایی در زندگی نصیبشون بشه

سوده پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 10:23 ب.ظ

خدا نگهداره عزیزاتون باشه همیشه مهربانو جان،در مورد خرید گربه هم در جریان بذار مارو کامنت پست قبلی نصفش نبود فکر کنم مهر دخت جان راضی نبودن ثبت نشده بود

ممنونم سوده جان .
عه کامنتت نبود ؟ نه والا این بار مخصوصا شاهد بودم که مهردخت از همه ی نظرات چه مخالف چه موافق استقبال کرد . بذار پای گرسنگی بلاگ اسکای . حتما تصمیممو اعلام میکنم عزیزم و البته مهردخت هم یه پست خواهد نوشت

طیبه پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 08:22 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com

سلام مهربانوی جان جانم
فقط بدون اشک هایی که الان از وقتی پستت رو می خوندم شروع به ریزش کرده همه اش از روی احساسات قلبیم بهت هست.از دوست داشتن بسیارت.از اینکه خوشحالی و حس خوشبختی داری خیلی خوشحالم.خوب شد برق های اداره رفت .خوب شد شماره همراهش رو داد و ....
خدا چقدر خوب تکه های پازل زندگی رو می چینه و خودش بهتر حکمت هر اتفاقی رو می دونه. به درستی که ان مع العسر یسرا
اون پیرمرد زندگیت رو که همه دوست دارن و عاشقشن.طفلی مامانت.من هم عاشق اون پروفایلتم که با اون پیرمرد نازنین هستی.به قول ونوس عسلی قلب قلب


خداوند همه ی عزیزانت رو درپناه خودش محفوظ بداره و همچنین گل وجود خود نازنینت رو .بوس بوس

سلا طیبه ی نازنینم
قربونت چشمای بارونیت دوست من ..
آره واااقعا برای همه ی خوبی هایی که قسمتمون شد خدا رو شکر . عزیزمی تی تی جون خدا عزیزان تو رو هم نگهدار باشه و خونه ی دلتون از گرمای عشق ، گرم و نوردانی باشه
برای تو و ونوس بوووس و بغل

خان دایی پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 08:18 ب.ظ

دایی مگه نفس رو برای خانوما به کار نمیبرن

نفس و برای نفس بکار می برن فارغ از جنسیت
دایی شما فعلا در این امور مبتدی هستی

مامان تربچه پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 07:01 ب.ظ http://torobchenoghli.blogfa.com

همیشه مانا و عاشق باشین

منون عزیزم همچنین

آوا پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 06:48 ب.ظ

سلام مهربانو جانم

آرزو میکنم همیشه در کنار هم و زیر سایه پرمهر ایزد منان که عشق را آفرید شاد و سلامت باشین....

سلام اوای عزیزم
ممنونتم نازنین . همچنین

مرجان پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام .انشالله همیشه شاد باشی وزندگی بر وفق مراد .

سلام مرجان جون ممنونم و همچنین

نیروانا پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 01:35 ب.ظ

آخیش چه خوب که من تنها نبودم که نمی‌دونستم نفس کیه
ایشالا همیشه شاد باشید و برای هم بخونید
ولی واجب شد یک پست ویژه درباره جناب نفس و آشناییتون بنویسی

ممنونم عزیزم . پست رو نوشته بودم عزیزم اون موقع ها شانس دوستیت رو نداشتم

متولد ماه مهر پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 08:52 ق.ظ

عزیزم چقدر زیبا می نویسی، امیدوارم در کنار هم سالهای سال این روز را جشن بگیرید، دنیا پر از این تصادفهای قشنگ.الهی برای تک تک عزیزانمون پیش بیاد و قدرش را بدونند.

ممنون ماه مهری عزیز من .
بله وااقعا به زندگی هر کدوممون نگاه کنیم پر از این اتفاقاست . الهی آمین .
می بوسمت عزیزم

غریبه پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام
خداوند پدرت را برایت نگه داره فکر کنم با پدر بزرگوارت یا همسن هستم یا تفاوت سن زیادی نداریم چون من هم در ورزش به نفس نفس می افتم
اینهمه از من به یک دوست
سعی کن با همسرت رفیق باشی مردها نقاط ضعف دارند که اگه آنها را پیدا کنی مثل موم نرم دستت می شوند با همدردی و محبت و تواضع و تشکر و لبخند در را بروی او بگشایی البته صبر هم باید چاشنی آن باشد

سلام غریبه ی عزیز
ممنون خدا سایه ی محبت تو رو هم بر سر عزیزانت نگهدار باشه . بابا متولد بهمن ماه 1325 هستند .
فکر می کنم شما جوان تر هستید .. نفس نفس افتادن فقط مربوط به سن نیست . ان شالله که سلامت باشی.
*********
امیدوارم یک دوست کامنتت رو بخونه و براش راه گشا باشه .

افشان پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 ساعت 02:51 ق.ظ

خواننده خاموش چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 11:19 ب.ظ

من تازه با وبتون اشنا شدم میشه بپرسم ایا نفس همسرتون هست .من پست بعد عملتون قبلا خوندم دیگه نشد بیام تا الان دوباره اینو خوندم نتونستم .میخوام اگه بشه وقت بزارم از اول بخونم تا بیشتر باهاتون اشنا بشم
.یه سوال دیگه مگه نفس همیشه پیشتون نیست

سلام خاموش جان
بله نفس همسرم هستند .نه همیشه

شارمین چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 10:44 ب.ظ http://Behappy.blog.ir

سلام

از ته ته ته دلم آرزو می کنم خدا مامان و بابا و دختر و همسرت رو برات حفظ کنه و لحظه های قشنگتون و همه مهربونیاتون رو به توان بی نهایت برسونه

سلام شارمین جانم
ممنون عزیز دلم بهترین ها نصیبت باشه مهربون

ونوس چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 09:29 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

تا همیشه خوشبخت بمونی عشق جانم. خداروشکر که خدا روی خوش زندگی رو بهت نشون داد. قلب قلب
به به مربا توت فرنگی و دیدن بازی دوتا یاور
ببین طیبه به من میخنده قلب قلب میگم
آخه بعضی وبلاگا شکلک بزارم کامنتم خورده میشه اینه که حسمو با قلب قلب و خخخخ و قاه قاه نشون میدم
آی لاو یو

مررسی ونوسی نازنینم
دوست عزیز و خوش قلبم
قلب قلب قلب برای توو

Amir چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 05:50 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

راستی اگه کتاب صوتی خوبی داشتید برای من هم بفرستید

حتما امیر جان

Amir چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 05:49 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

سلام ، تبریک میگم
خدا حفظشون کنه

سلام ممنونم خدا عزیزانت رو نگهداره

نلی چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 05:05 ب.ظ

عذر میخوام یه سوال برام پیش اومده نفس جان اقا هستن یا خانوم؟

نلی جان نفس همسر من هستند

فندوقی چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 04:44 ب.ظ http://0riginal.blogfa.com/

سلام مهربانوی نازنینم. این روزا یه کم شلوغم منو ببخش
واقعا بودن یه سری آدمها تو زندگیمون نعمت و لطف خداست مثل خودت. خدا پدر و مادر و نفس و مهردخت جان رو برات حقظ کنه و روح دوستتون شاد و قرین آرامش.
در مورد نفس سوال داشتم و روم نمیشد بپرسم که خب تو این پست جوابمو گرفتم. الهی حال دلت همیشه خوش باشه. میبوسمت

سلام فندوق عزیز من .خواهش میکنم دوست جان
خدا عزیزان تو‌رو هم نگهدار باشه
ای جان نمیدونستی نفس همسر عزیز منه

سمیرام چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 04:10 ب.ظ http://youneverknow.blogsky.com/

اون نا شناسه من بودم مهربانو جونم
با گوشی کامنت گذاشتم
نمیدونم چرا اسمم رو خورد

جاانم سمیرای خودمی که
گشنه بوده طفلکی

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 03:57 ب.ظ

مهربانوی جانم عاشقانه هاتون همیشه مستدام باشه

ممنون عزیز دلم که ناشناسی

زیبا چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 03:41 ب.ظ http://roozmaregi40.blogfa.com/

خدا برای هم نگهتون داره عزیزم

ممنونم زیبای نازنین .
خدا نگهدار و مراقب خانواده ی گلت باشه

یه دوست چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 03:25 ب.ظ

مهربانو جانم واقعا خیلی خوبه که نفس رو دارین و از بودن کنار هم (هرچند شاید کمتر) لذت می برید.این لذت خیلی باارزشه.
همسر من متاسفانه وقتی خوش اخلاقه که مطابق درخواست اون عمل شه و هیچ مخالفتی را نمی پذیره و مخالفت منو با توهین و فحش جواب می ده و من خیلی ناراحتم و نمی دونم چی جوری جواب بدم.
می دونی شبیه اون دوستت شدم که مجبورم سرویس بدم وگرنه فحش می شنوم و بی احترامی میبینم.به عبارتی جدیدا سعی می کنم بی طرف باشم تا کمتر پیش بچه هام خورد شم.

عزززیزم ممنونم . می دونم که خیلی باارزشه .. دوست من ، شاید اگر تجربه ی یه ازدواج نافرجام رو نداشتم تا این حد ارزش این رابطه ی سالم رو نمی دونستم و بخاطر همین کمی و کاستی های حضور فیزیکی ناامید و افسرده می شدم ولی چون سختی های ازدواج ادملم رو کشیدم میدونم که یه حضور خوشاید و کمتر خیلی خیلی بهتر از حضور مداوم بیماره .
درک میکنم چقدر محیط خونه برات تلخ و ارتباط با همسر نامهربانت آزار دهنده ست . از صمیم قلبم امیدوارم تغییر روش بده و با آینده ی خانواده ش بازی نکنه .

Memoli چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 02:14 ب.ظ

بهترین هارو در کنار هم واستون میخوام مهربونم

عزیزمی ممولی جون .. همچنین
چقدر حس می کنم نزدیکمی

راتا چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 11:22 ق.ظ http://dokhtarikhakestari.blogfa.com

سلام مهربانوجونم ...چقد قشنگ نوشتی این اتفاق خوب رو ،چشام پره اشک شد از خوشحالی و ذوق .... امیدوارم عمرطولانی در کنار هم داشته باشید و هرسال خوشبخت تر و عاشق تر از سال قبل باشید
برای خونواده ی دوست داشتنیت بی نهایت شادی و ارامش رو ارزو میکنم مهربانوی خوش قلبم
میبوسمت عزیزم[قلب] [بوس]

سلام راتای مهربون و نازنینم
ممنون از آرزوهای قشنگت . امیدوارم بهترین هایی که آرزوی قلبیت هست برات مقدر بشه .

عسل چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 10:36 ق.ظ

آخ آخ که الی عزیز چقدر قشنگ گفت دمش گرم
خوشحالم که کنارت هستن و لذت میبری از داشتنشون

ممنونم عسل نازنینم

تیلوتیلو چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 10:17 ق.ظ http://meslehichkass.blogsky.com

این تیلوتیلو اشکش دم مشکش هست
خدا نگهدار همه ی عزیزانت باشه
تابلوی قشنگی که ترسیم کردی چشمام را قلب قلبی کرد
الهی که صدمین سالگرد کنار هم بودنتون را جشن بگیرید
آرامشت همیشگی


راستی تا باشه از این تصادفای به درد بخور
من میتونم بفهمم این حضور هرچند بی رنگ و بی اثر آرمین تو زندگیت برات سخته...

قربون چشای تیلو جانم
ممنون عزیزم الهی تو و آقای دکتر برای هم موندنی باشید .
وااالااا .. عااشق این تصادفام

خورشید چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 10:09 ق.ظ

سلام مهربانو جان
واقعا آدم از بازی سرنوشت حیرون میمونه
ان شاءالله سالهای سال، در کنار عزیزانتون سلامت و شاد زندکی کنین
شما و به حتم خونواده و عزیزانی که در آغوش فهم و بلوغ اونها رشد کردین و بالنده شدین، مستحق بهترین پاداش ها و خیرها از طرف خدای مهربون هستین

سلام خورشید عزیزم
بهترین ها برای دوستانم مقدر باشه .. ممنونتم

نسرین چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت 09:37 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

من هر دو مرد زندگی تو رو دوست دارم. دوتا برادرای گلت را هم...
بابات یکی از موقر ترین و با شخصیت ترین مردهاییه که تو عمرم دیدم.
بیست و یک خرداد خوش باد

تو عزیز منی نسرین جونم . خدا مزدک نازنین رو برات نگهدار باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد