دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

بنظر تو چه می شود ؟

خب یه جورایی من گیس سفید بلاگستان شدم . یعنی الان چیزی به تولد هفده سالگی نوشتنم نمونده . اون موقع عا بازار وبلاگ نویسی عجیب داغ بود و نویسنده های فوق العاده و محشری داشتیم . من وبلاگ خونی رو از وبلاگ" راه امید " که نویسنده ش آقای دکتر امید مرجومکی بود، شروع کردم . 

خاطرات دوران دانشگاهشو با زبان طنز بسیار شیرینی مینوشت . 


یادش بخیر چه جمع خوبی بود نمیدونم چند نفر از اون دوران، مثل خودم هنوز دارن مینویسن ولی  تقریباً همه ی نویسنه هایی که میشناختم ، دیگه نمی نویسند البته بجز عزیز دلم نسرین جانم . 


با بعضی ها از همون موقع تا الان عجییب رفیقیم و دوست ، البته خواننده بودن نه نویسنده . مثل سینا ی عزیزم که کم از برادرم نیست . 


یکی از اون نویسنده خوب خوبا ، خارخاسک هفت دنده بود ، انقدر به نوشته هاش علاقمند بودم که حتی بعد از بستن وبلاگش تو کانال تلگرام پیداش کردم و همچنان خواننده ش باقی موندم . 


مطلب زیر رو دیروز نوشته و انقدر حرف دلم بود گفتم برای شما هم باز نشرش کنم . 

*******

دوستی از من می پرسید خارخاری بنظر تو چه می شود؟


گفتم؛ احساس خودت چیست؟


گفت، دیوانه ام، ناامیدم، خشمگینم، عصبی ام، اگر در روزهای اول احساس می کردم باید هر طور هست حافظ جان بچه ام باشم، حالا دیگر این احساس را ندارم، حتی با خودم فکر می کنم مگر خون دختر یا پسر من رنگین تر از خون بچه مردم است؟


بی حس شده ام نسبت به درد، حس می کنم شکنجه ام می کنند سرم را زیر آب گرفته اند و گاهی  بیرون می آورند و دوباره می گیرند زیر آب.


و عجیب اینکه هرچه درد و زجر بیشتر می شود من مقاوم تر می شوم و بیشتر احساس می کنم طرف مقابل در موضع حق ننشسته و حق را نمی گوید و باید در مقابلش ایستاد.


در عین حال گاهی آنچنان احساس استیصال می کنم که برای یافتن جواب سوال خود به هر اشارتی چنگ می زنم، می خواهم بدانم آخر و عاقبت این همه خشم و درد و بردگی و تحقیر و شکنجه چه می شود؟


به قرآن استخاره می زنم، فال حافظ می گیرم، قهوه ای می نوشم و با دقت به اشکال ته فنجان خیره می شوم، ورق می چینم و از روی تصاویر کارتهای تاروت یا چهاربرگ به دنبال پاسخ سوال خود هستم، من، ما، سرزمینمان به کجا می رود؟ آیا ما روی خوش خواهیم دید؟ روزگارمان به از این خواهد شد؟ فرزندانمان در هوای آزادی نفس خواهند کشید؟ اینهمه نامردی و نامردمی تمام خواهد شد؟


دوست مدام می گوید و می گوید و من مدام می بینم که انگار او، من است و من، اویم و ما همدیگر را در وجود هم زندگی می کنیم.


وقتی حرفهایش تمام می شود می گویم؛ احساس می کنم هر چه ما، ما تر می شویم، طرف مقابل تنهاتر می شود. این ما شدن برای ما، قدرت و برای آنسو ضعف و تزلزل بوجود آورده. بنابراین پایان این کابوس به نفع طرفی است که بیشتر در اتحاد یکپارچگی کوشیده باشد.


پینوشت: راستی نظراتی که مخالف باشن و البته (مخالف چرت و پرت گو منظورمه)  رو تایید نمیکنم .

 قبلاً به شدت حسن نیتم و نشون دادم و همه ی نظرات رو  (اعم از موافق و مخالف) تایید کردم،  اما راستش تصمیم گرفتم اون دسته از خواننده هایی که در جبهه ی مخالف ما هستند طعم تلخ دیکتاتوری رو بچشن و ببینند تو این جهنمی که سالهای ساله برای ما به نام میهن درست کردن چه می کشیم .

والا  همیشه و همه جا تریبون دستشونه ، اینجا مال خودم و دوستای عزیزمه خوش ندارم هر چیزی  رو منتشر کنم و نوشته های بیخود رو سریع روانه ی سطل زباله میشن و تامااام . 

دوره ی مدارا و نرمش به سر رسیده فعلاً جنگ داریم ، تویی که خودت رو زدی به خواب و منافعت در بیدار نشدنه ، خوب بخواب ، قول خودتون دوست ندارید جمع کنید برید از صفحه م 


دوستتون دارم و به امید روزهای روشن (خودتون میدونید کیا هستید) 


برای هنری که خرج این سنگ مزار شده مُردم 

امروز چهلم جواد حیدری بود ، کسی که اگر زیر خاک نبود،  سه روز قبل چهل ساله میشد  هموطن شجاع قزوینی که مظلومانه از دنیا رفتی راهت بدون شک  ادامه پیدا میکنه . 

***

راستی دوستان تو این آشفته بازار صندوق خیریه ی"  مهر ایران " خیلی خالی مونده راستش یکی دو مورد پیش آمد که ضروری بود و نمیتونستم منتظر جمع شدن وجه باشم و در ضمن طوری هم نبود که نتونم خودم از پسش بربیام، با کمک باباعباس و به شکرانه ی سلامتی مامان از عمل جراحی جدیدش (هفته ی پیش دوباره استخوان ران پاشو عمل کرد) انجام دادیم . میدونم که فشار زندگی به همه مون رسیده و بدجوری داره اذیت میکنه ولی اگر درتوانتون بود و درضمن خودتون دور و بر مورد حمایتی نداشتید ، ممنون میشم به صندوق خیریه مون اختصاص بدید . 



نظرات 51 + ارسال نظر
رنگین کمان جمعه 27 آبان 1401 ساعت 04:00 ب.ظ http://Rangon

مبلغ ده هزار تومان واریز گردید

ممنونم دوست من پر روزی و تن درست باشی

ماریا سه‌شنبه 24 آبان 1401 ساعت 11:05 ب.ظ

دویست و پنجاه هزار تومن بابت فروش چهار جلد کتاب نسرین واریز شد به حسابتون

ممنونم ماریای عزیزم . تن درست و پر برکت باشید . ناز قلم نسرین جانم که زحمت نگارش و چاپ کتاب رو کشید

صبا سه‌شنبه 24 آبان 1401 ساعت 12:43 ق.ظ

ما همه با هم هستیم.

نفیسه سه‌شنبه 17 آبان 1401 ساعت 02:06 ب.ظ

سلام میکنم به همه روح های آگاه این جمع

اون کسانی که میگن آزادی بیان رو توی وبلاگتون رعایت کنید وگرنه چه فرقی با اونا دارید باید بهشون گفت چشم بعد از به ثمر نشستن انقلابمون حتما آزادی بیان رو رعایت میکنیم
فعلا کجای این مملکت به آزادی بیان احترام میذارن که در مورد وبلاگ نویسا همچین انتظاری دارید؟!!
والا باز دم مهربانوی عزیز گرم که تو این شرایط میگن مخالفین مودب و منطقی رو تحمل میکنن
اینم بگم مهربانو جان من از خواننده های قدیم اما متاسفانه خاموشتون بودم چون کلا آدم کم حرفیم ولی فوران خشم و احساسات باعث شده هر جا که باشم چه مجازی چه واقعی سکوت نکنم و حرف بزنم
( تو دلم هزار بار قربون صدقتون رفتم برای جواب کامل و پر از احساس و در عین حال پر از منطقی که به سردرگم دادید)

سلام نفیسه جان . ممنون از کامنتت دوست عزیز و نازنین من

Elmira سه‌شنبه 17 آبان 1401 ساعت 03:52 ق.ظ

این حرفاتون به دل نشست. امیدوارم خون این جوانان بی‌گناه بجوشه و‌ دامن هر کسی که بنا بر مصلحت و یا از روی ساده‌لوحی حتی سر سوزنی از موضع دیکتاتوری به این حقارت و ذلت و رذالت ، دفاع می‌کنه رو‌ بگیره. نادانی در عصر جدید، عذر بدتر از گناه هست. امیدوارم جان این جلادان و طرفدارانشون از هر مرام و مسلکی که باشند، از ندامت بسوزه و بنیادشون چنان ور بیافته که به یاد کسی نیایند. و مطمئنم اون روز نزدیکه.

چه جمله ی درست و بجایی المیرا جان :
نادانی در عصر جدید، عذر بدتر از گناه هست
آمیییییین

سمانه مامان صدرا و سروناز دوشنبه 16 آبان 1401 ساعت 07:26 ب.ظ https://samane-saba.blog.ir/

سلام مهربان بانوی گیس سفید، والا؛ این پرسش بلاگ گیس بریده، کل نوشته های من گیس گلابتون، را هم پراند.نمی دانی چه گیس و گیس کشی داشتیم با این پرشین بلاگ گیس بریده! :چشمک
کسی که خوابیده را می شود بیدار کرد,؛کسی خود را به خواب زده را؛ خیر!

دقیقا همینطوره عزیزم
بابت کامنت خصوصیت ممنونم عزیزم بسیار با ارزشه مهم مشارکته عزیزم

فاطمه دوشنبه 16 آبان 1401 ساعت 02:33 ب.ظ

یه تحلیل خوندم از وبلاگ نویسی که الان کانالش رو میخونم. گفته بود این بچه ببر چموشی که متولد شده را صاحب مغرور و متعصبش نمی توانه رام کنه اگه اهل سازش و مدارا بود شاید تا مدت می تونست باهاش سر کنه ولی این صاحب حتی اگه موقت آرومش کنه در نهایت از پسش برنمیاد. اینا فرزندای ما آدمای تحقیر شده و مورد ظلم قرار گرفتن که به دنیای اطلاعات دسترسی داشتن و مثل ما سازشکار نیستن

چه زیبا نوشته فاطمه جون

نسرین دوشنبه 16 آبان 1401 ساعت 02:20 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

جالبه، هر کی میخواد مخالفت با این جنبش عظیم بکنه یا یه جوری کوچیک جلوه اش بده اسم عادی آدما رو روی خودش نمیذاره. شاید خودشونم می دونن اینها نظر یک انسان نمیتونه باشه.
سر در گم! من (ننن)! یه نفر! (مطمئنی ؟) یه بنده خدا!


شیطونی نکن دختررر

راسینال دوشنبه 16 آبان 1401 ساعت 02:10 ب.ظ http://flicka.blog.ir

مهـربانو جآن با چه قلم زیبایی دردهامون رو نوشتید ! چقدر لذت میبرم وقتـی میخونم و میبینم دیگه هموطنانم بی تفاوت نیستن و هرکدومشون به سبک خودشون می خروشند و میجوشند که این سد سیاه ِ سیاه بختیمون رو بشکنن ! برای خورشید پس از شب ـآی طولانی ...
منم البته همین مدت مث شماست که وبلاگ داشتم ، البته خودم رو بلاگر نمیدونم چون که هیچوقت هدفم رسانه بودن نبوده بیشتر رسانه رو در راستای خاطره نویسی خودم استفاده کردم ولی خوشحالم که امثال شما هستند که ماها استفاده کنیم

راسینال عزیزم چقدر از آشنایی باتو خوشحالم نازنین . چه حیف بوده که اینهمه سال مینوشتی و نمیشناختمت .
امیدوارم درکنار هم روزهای خوب ایران رو تجربه کنیم
اگر امکانش بود برام رمز نوشته هاتو بفرست عزیزم

سمیرا(راحله) دوشنبه 16 آبان 1401 ساعت 10:53 ق.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

به نظر من آرامش نداشتیم اصلا و فقط

داشتیم سکوت میکردیم ...

دیگه وقتی دیدیم داریم داغون میشیم با این

سکوته..تصمیم گرفتیم بشکنیم این سکوت رو
فریاد بزنیم :
که خسته شدیم...کم آوردیم...نگرانیم...
نگران آینده...مشکلات زیادی داریم خو
داریم میمیریم تو این گرونی و مشکلات
آخه لامصبا هر چی میشه خو نگین حجاب حجاب حجاب...
همه چی رو ربطش ندین به حجاب که...
ما هم دیدیم اینطوره و بهانه دستمون دادن
دیگه نتونستیم سکوت کنیم
بمیرم برای دل داغدار مادرای جوان از دست داده این روزها..
مهربانو علی میگه بابا جان تو نخون .تو نبین
بچه شیرتو میخوره تاثیر میذاره...ولی نمیتونم
نمیتونم...
منم دلم میخواد حرف بزنم..فریاد بزنم
دارم دق میکنم ...سرمو هر چی گرم میکنم باز نمیتونم طاقت بیارم

عززیزم

مریم دوشنبه 16 آبان 1401 ساعت 10:04 ق.ظ

جوابتون به سردر گم
در عجبم قبلش ما آرامش داشتیم؟امنیت داشتیم؟من جوون تحصیلکرده هی دوییدم و نرسیدم،از حداقل حقوقم برخوردار نیستم.سی و خورده ی سال سنمه یه مسافرت داخلی خوب نرفتم.ده ساله دارم کار میکنم فقط دستم به دهنم میرسه.پس انداز و مسافرت و جوونی کردن بخوره تو سر بالاییا.همسایه من داروش پیدا نمیشه.پیدا بشه خارجیش نیست.خارجیش باشه پولش نیست.همشهری من مستاجره.اون یکی شرمنده زن و بچشه.این یکی درس خونده کار نیست.با ماشینش خواسته دنده بزنه هفت خوان رستمو باید بگذرونه .کو ارامش؟شما خودتونو به ندیدن زدین یا ما نمیبینیم؟جای بقیه حرف نزنین،کی گفته طرف دوس داره نون و ماست بخوره ولی ارامش باشه؟شمایید که برنج و بوقلمونتونو میخورین چشمتونو رو نداری هموطناتون بستین.به درک که شما دارین و بقیه ندارن.خانوم یا آقای سردرگم شما ادم عادی نیستین که اگر بودین در جریان قیمت نون و ماست بودین،که اگر عادی و معمولی بودین سقف خواسته هاتون نسبت به همسایه و همشهری و مردم کشورتون انقدر پایین نبود.منه معمولی دلم میخواد همه تو کشورم از حقوق برابر برخوردار باشند منه معمولی دلم میخواد از خونه همه صدای شادی و آواز بگوش برسه منه معمولی دلم میخواد سهم نفت مردم کشورم بیاد رو سفره هاشون نه اینکه نون و ماست بخورن

مریم جون دلم آتیش گرفت از این حقایق تلخی که بازگو کردی

ملیکا یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 11:28 ب.ظ

سلام مهربانوی نازنین.
بحث با کسی که از قبل تصمیم خودش رو گرفته که اجازه نده حرف حق به قلبش وارد بشه و بر اساس تراوشات ذهنی و سطحی خودش، دلیل و منطق داره، کاملا بی‌فایده و باعث اتلاف وقته. هیچ دوره‌ای از این تاریخ ۴۴ ساله، تا این حد، حق و باطل اینچنین آشکار و مشهود نبوده. وقتی کسی نمی‌خواد بپذیره بحث بی‌فایده است،حتی خداوند به پیغمبر هم فرمودند با آنها بحث نکن.
اونها در ذهن خودشون خدایی ساختند و صدای اونو گوش میدن و به خیال خودشون خیلی طرفدار دین و مذهب و خدا هستند.
الآن نمیشه اطمینان داد که در آینده قراره چی بشه اما چیزی که هم‌اکنون بر جان و مال و بیت‌المال و کلِ کشور حاکمه، بسیار ظالمانه‌ و ناحقه. عده‌ای انتظار دارند مردمی که عاشق وطنشون هستند مهاجرت کنند تا یک عده که هیچ نشونه‌ای از ملیت و وطن‌دوستی ندارند ، بی دغدغه به حکومتشون ادامه بدن و مردم ثروتمند ایران، به نون و ماست قانع باشن!
اینها ۴۴ ساله که نشون دادن جز ایجاد بلوا و بگیر و ببند و رعب و وحشت و نارضایتی و قتل و خرابی هیچ هنر دیگه‌ای ندارند.

سلام ملیکا جون
کاملاً درست میگی عزیزم . و من همیشه با خودم میگم اگر طرف جیره خور نیست ، چطور ممکنه این بدیهیات مثل روز روشن رو نبینه؟؟!!!

مهرگل یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 10:52 ب.ظ

رعنای عزیز و مهربون ازت ممنونم که به کامنتم توجه کردی و برات وقت گذاشتی و نوشتی
بله همسرم بشدت کار درسته و توانا هست شکرخدا
هدف ما کاناداس و ایشون آذرماه امتحان آیلتس امتحانی (ماک) میدن
الان داره به شرکت های مختلف رزومه میفرسته
من منظورم روال اداری بود اینکه کدوم سایت برم چیکار کنم و اینا
من میخوام روال اداری رو خودم شروع کنم مثل ارسال مدارک به سفارت کانادا و این چیزا
رعنای عزیز و مهربون بازم ممنونم بابت توجهت
مهربانوجونم

سارا یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 10:17 ب.ظ http://Yekzanyekzendegi.blogfa.com

,سلام عزیزم
تمااااام پستت ی طرف، اون دیکتاتوری آخرش ی طرف! دمت گرررررررم!
عاقا من نمیفهمم در برابر اینهمممممممممه بیشعوری و بیشرفی، چ اصراریه ک هی میگن باید با ادب و با فرهنگ باهاشون رفتار کنید؟!!! مگه اینهمه سال مودبانه و آروم اعتراض کردیم، جز فحش و زورگویی چیزی شنیدیم؟!
ول کنید بابا! چهار صباحم شما طعم انزوا و خفقان رو بچشید! والله

سلام سارا جون
غمت کم دخترر
والا دیکت*اتوری و زورشنیدن برای همه آدمای دنیا سخت و ناگواره . کاش میشد ادما کنار هم با خوشبختی و رعایت حق هم زندگی کنند

رعنا یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز
اگر اجازه بدی خطاب به مهرگل مینویسم.
نمیدونم مقصد مهاجرتتون کجاست، ولی میدونم کار برای متخصص ای تی زیاده، مخصوصا اگر کاربلد باشه مثل همسر شما.
حداقل در مورد المان میدونم که نیازی به وکیل نیست و همونطور که مهربانو گفتند، از طریق کانال ها و گروه ها اطلاعات رو کسب کنید و خودتون اقدام کنید. البته یک زبان رو همسرتون باید خوب بلد باشند، انگلیسی یا المانی. خوب یعنی در حدی که بتونند از پس مصاحبه و جلسات کاری بربیان. دیگه همش اپلای کنند برای آگهی های شغلی و مصاحبه کنند تا قرارداد بگیرند. بعد از داشتن قرارداد، ویزا رو راحت می گیرید. اصلا هم از ریجکت شدن توی مصاحبه ناامید نشید، چون همش تجربه میشه.
موفق باشید.

سلام رعنای عزیزم
خیلی ممنون از راهنماییت راستش من عاشق اینم که همه به هم کمک کنن
درود بر تو که با لطفی که داری نسبت به شرایط مهرگل جان نکات خوبی رو عنوان کردی

مهرگل یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 04:11 ب.ظ

و یه جواب به سردرگم عزیز
واقعا نون و ماست؟
حد خودت رو حد انسانیت و وجودیت خودت رو همین قدر پایین میدونی؟
لامصب حق تو حق من حق همه ی ماها اینه که بتونیم با یه شغل معمولی تاکید میکنم معمولی تمام مایحتاجمونو بخریم حق ماها اینه که بتونیم حداقل بعد 10 سال کار کردن خونه و ماشین داشته باشیم نمیگم 300 متری ولی بخدا یه 70 متری و یه ماشین معمولی حق ماست
حق ماست که بچه هامون خواهرامون حتی پسرامون هرچی که دوس دارن بپوشن هرجا دوس دارن برن
بخونن برقصن شاد باشن
بخدا بخدا بخدا هیچ مرد سالمی با خوندن و رقصیدن و دیدن موی زن تحریک نمیشه
بخدا این حرفها توهین به خود آقایون هم هست
حق ماست که بتونیم حتی اگه معترضیم به چیزی راحت حرفشو بزنیم
حق ما یه نون و ماست ساده نیست
حق ما این زندگی نیست که اونم باهزار جور منت برامون مهیا کردن که عوضش ؟ داریم که اونم نداریم

مهرگل یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 04:05 ب.ظ

مهربانوی عزیزم تک تک جواب هایی که به کامنت هام دادی رو خوندم و گفتم بیام اینجا تو پست آخرت تشکر کنم ازت
چقد حوس خوبی داشت که اومدم اینجا و حس خوبتر اینکه چقد خوب منو یادت بود من مثل خیلی ها قدیمی نیستم ولی همه ی همه ی پست هات رو خوندم و از یه جایی به بعد برات کامنت هم گذاشتم البته بگم بخدا کم سعادتی از من بود چون همیشه ی خدا مشتاق جواب هات به کامنت هام هستم و مثل بچه ها ذوق زده میشم که طولانی جوابمو میدی
آره مهربانو جون درگیر زبان بودیم با همسرم و یه سری حواشی زندگی و یه مدت افسردگی و اینا که باعث شد انقد کمرنگ بشم
الان میخوایم کارامونو شروع کنیم برای مهاجرت
البته هیچی بلد نیستیم و هیچکس اطراف ما از خانواده و دوست آشنامون مهاجرت نکرده
حالا قراره از یکی دوتا وکیل مهاجرتی مشاوره بگیریم ( آخه میدونی ما میخوایم با ویزای کاری یا جستجوی کار بریم) همسرم برنامه نویس هستش و بشدت کاربلده ( البته نه اینکه همسرمه تعریف کنما واقعا اینطوریه )
میدونم این روزا هیشکی دوس نداره حرف از مهاجرت زده بشه و مهاجرت ما به معنای فرار نیس
من همیشه دوس داشتم دنیای خارج از کشورمونو ببینم توش زندگی کنم تجربه کنم
شایدم چند سال بعد برگشتم
لطفا با قلب پاکت برامون دعا کن که از پس کاراش بربیام چون ما انقد توان مالی نداریم که وکیل بگیریم و صفر تا صد کار رو برامون ردیف کنه فقط میخوام ازشون مشاوره بگیرم که استارت کار رو بهمون بگه

قربونت مهرگلکم
عزیز منی تو دخترررر
بسلامتی ان شالله کاراتو انجام بده و برو با کلی موفقیت برگرد همینجا کلی کار داریم باهات عزیزم . به امید خدا قراره دست به دست هم بدیم و کشورمون رو با جون و دل از نو بسازیم . من خیلی ها رو می شناسم که بدون وکیل و با راهنمایی کانال های مخصوص مهاجرت تو تلگرام مخصوصاً بصورت رایگان راه و چاه رو یاد گرفتن و خیلی موفق تر از کسانی که با وکیل جلو رفتن ، کارشونو پیش بردن .

مهرگل یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 03:38 ب.ظ

و منی که محو پاسخ قشنگ تو به آقا یا خانم سردرگم هستم
و منی که محو اینم که چطوری یه عده میتونن انقد بی فکر باشن
و منی که از درون دارم متلاشی میشم تو این روزا که چقد جوون ها با دست خالی دارن پرپر میشن دستگیر میشن حکم اعدامشون میاد
و منی که موندم چطوری انقد سریع حکم اعدام اینا میاد اما حکم قطعی امثال بابک زنجانی ها هنوز نیومده
یه درخواست ساده طلاق هزاران زن بدبخت تو این مملکت کم کم سه سال طول میکشه
اون وقت زیر دوماه گرفتن بازجویی کردن حکم هم اومد
خدایا اگه هستی بگو اینا کی هستن؟ از کجا اومدن؟ مگر نه اینکه تو پر از صفات خوبی و از روح خودت در انسان دمیدی پس اینها کی هستن که میتونن شلیک کنن و بالاسر مجروح انقدر وایسن که جون بده و کسی نتونه ببرتش بیمارستان
شماها از کدوم سیاره و کهکشان هستین؟ چقد پول چقد پول میتونه انسانیت و شرافت رو در شماها بکشه و خوی وحشی و قتل رو در شما بگنجونه

سر در گم یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 01:32 ب.ظ

شماها میگید حکومتیها جلادن حکومتیها میگن معترضان اغتشاشگرند اما این وسط یه عده ادم بدبخت بیچاره هستند که نه آبادانی شهرشما رو دارند نه حمایت حکومتیها دلخوشیشون این بود نون ماست رو بخورند حداقل کشور اروم باشه به نظر من از هر دو طرف اگر کسی کشته میشه خونشون و اثار نا امنی و اضطرابشون گریبان هر دو قشر رو میگیره چون همه هموطن من هستند دوست نداشتی تایید نکن چون ما ادمای عادی هستیم نه توی حکومت کسی رو داریم نه از ما بهترونیم

دوست سردرگم من ، میگی دلخوشی آدم های معمولی این بود که نون و ماستشون رو بخورن و حداقل کشورشون آروم باشه. خب سوال من از تو اینه که آیا توان خوردن نون و ماست برای آدم های معمولی مونده؟؟ آیا واقعاً کشور آروم بوده قبل از این 51 روز ؟؟
آرامش رو در چی تعریف میکنی عزیزم؟ در اینکه یک شبه قیمت بنزین بشه چند برابر؟ در اینکه اون ماست و نون رو هر هفته با قیمت جدید بخرن و بخورن؟ در اینکه دارو نباشه؟ یا اگر باشه با قیمت نجومی پیدا بشه؟ آرامش رو در چی میبینی شما؟ اینکه واکسن کرونا وارد نشد و اونهمه مردم عزادار عزیزانشون شدن در حالیکه خودشون از بهترین برند های دنیا واکسن زدن؟ من کدومشو بگم برات؟ اصاً مگه تو اینمملکت زندگی نمیکنید که لازمه من اینا رو بگم؟ مگه خودتون نمی بینید و در جریان نیستین؟؟
اصلاً چرا باید هموطن من دلش به خوردن نون و ماست خوش باشه؟ ما داریم تو ایران زندگی میکنیم میدونی ایران یعنی چی؟؟ یعنی یکی از ثروتمند ترین کشورهای جهان . چرا باید مردم مسجد سلیمان زیر پاشون نفت باشه ولی جزو فقیر ترین و محرومترین ها باشند؟ من آب و هوای تهرانم خوبه ، باید بگم به من چه که تو اهواز هوا نیست؟؟ تو خیلی از استان ها آب پیدا نمیشه؟؟
میدونی ما بخاطر مظلومیت و محرومیت همین آدمای بی صدای مظلوم داریم هوار می کشیم؟؟ میدونی که تو بهترین کشورهای دنیا کاخ دارن و بچه هاشون در بهترین امکانات بزرگ میشن و تحصیل می کنند؟؟
میدونی اونهمه فعال مح/یط زیس/ت رو کشتن چون فهمیده بودن کشورمون پر از مزرعه ی استخراج بی*ت کو*ین ( برای چینی ها) شده و به زودی سونامی سرطان ایران رو می گیره که گرفت؟؟
میدونی چقدر از خاک ایران رو کامیوون کامیون صادر می کنند ؟ میدونی سر آب های ایران چی اومده؟؟
عمری یاد گرفتیم مرگ با عزت بهتر از زندگی باذلته . تو میگی انتخابت زندگی با ذلته؟؟ میخوای تا ته عمرت نون و ماست بخوری؟ بعد بگی همه چی آرومه من چقدر خوشبختم؟؟ اصلا با این فرمون پیش بره میتونی حتی همون نون و ماست رو بخوری؟؟ یکم بشین فکر کن ببین تو بازه زمانی کوتاه لبنیات چند در صد گرون تر شده؟؟ میدونم جوابی که نوشتم عین اسم خودت سردرگم و پراکنده ست ولی حالم بد میشه از اینکه بدیهیات رو نمیبینید و نمی دونید . کدومتون فیلمی که داره دست به دست می چرخه و اون سه تا بچه رو نشون میده رو دیدین . دختر بچه میگه داشتیم از گرسنگی می مردیم تو کوچه یه سگ زاییده بود شیرشو دوشیدیم و سه تایی خوردیم ؟؟
خواهش میکنم ازت مطالعه کن، فکر کن ، بدون اندیشه نباش ، تو انسانی و وجود انسان شرافت و کرامت داره
بقول خودت ما پایتخت نشین ها خیلی امکانات داریم ، راست میگی چرا باید خودمونو آزار بدیم و با خطر مواجه بشیم به ما چه که اینهمه مردم مشکل دار تو این مملکته؟ تو منو میشناسی ؟ خواننده ی قدیمی هستی یا تازه واردی؟ اگر ادم بی تفاوتی بودم چرا باید به مردم دیگه فکر میکردم و با کمک دوستان مهربان این خونه موارد حمایتی رو کمک می کردم؟؟
اصلاً با این روشی که تو داری میگی چرا باید دوستانمون که خارج از ایران دارن راحت زندگیشون رو میکنند غم مارو بخورن؟ نسرین رو میشناسی؟؟ همونی که استرالیا زندگی میکنه و از نظر سلامت کلی دچار مشکل شده ؟ دست و پا درد های شدید داره چند ساله باید دیگه بازنشست بشه و کار نکنه اما هر وقت کیس حمایتی داریم شده راهی بیمارستان بشه ولی بیشتر کار می گیره که بتونه بیشتر برای خیریه پول بفرسته . خوبه بگه به من چه؟؟
نمیدونم چند سالته؟ اگر سنت میرسه سال 88 رو یادت بیار که مردم رفتن خیابون در سکوت راهپیمایی کردن به نشونه ی اعتراض به رای گم شده شون .
گفتن خس و خاشاکید. هی اختلاس کردن هی به ریش مردم خندیدن از اون طرف فعال مح*یط زیست زن*دانی کردن و کشتن ، بخاطر چهارتا موی سر کتک زدن و کشتن و دیگه بقیه شو نمیگم چون حالم بهم میخوره اما هیچ اختلاس گری دستگیر نشد و هیچ قیمتی تعدیل نشد . سفره ی مردم هی کوچیک و کوچیکتر شد . حالا دیگه کسانی که جلوشون ایستادن و کوتاه نمیان شدن اغتشاشگر؟؟ توقع دارن تا کی مردم سکوت کنندو توسری بخورن؟؟ مگه دیک*تاتور ی بجز اینه که میگه حق هیچ اعتراضی نداری؟؟ یا روزای انقلاب 57 بودی یا نبودی ولی فیلماش که فراوونه تلیویزون رو ببین جزو افتخاراتشونه فضای انقلاب 57
همه جای ایران اعت*صاب بود و لاستیک اتیش زدن و ریختن تو خونه ی پولدارها و وابستگان رژیم پهلوی و ... اونوقت خیلی این کارا خوب بود اسمشم انق*لاب اسلامی بود ولی امروز اغ*تشاشه و باید جوابش گلوله ی جنگی باشه؟؟
سردرگم جان ازت خواهش میکنم بخاطر خودت بخاطر کرامت انسانیت یکمی فکر کن فقط

Nasrin یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 04:32 ق.ظ

سلام مهربانو جان ادم هایى که طرفدارى میکنن رو درک نمیکنم یه کم وجدان داشته باشن همه چیز معلومه شاید هم نونشون تو همین نفهمیدنه یک عمر گفتن امریکا دشمن ماست دریغ که دشمن ما کسیه که سرمایه مملکت رو چپاول کنه، اب و خاک و طبیعت و هوای پاک رو از بین ببره تو گوش مردم بخونه قناعت خوبه و نون کم باشه ولی حلال باشه ولی خودش و هفت پشتش نون تو خون ملت بزنن و کوفت کنن این سنگ قبر با این طرح خیلی حرف برای گفتن داره
‌وقتى یک نفر رو میکشن ما ده ها بار میمیرم یه بار وقتى عکس اون ادم با کلى امید و ارزو پخش میشه، یک بار وقتی تو دوران تلخ از دست دادن عزیزشون میان اطرافیان رو بازداشت میکنن یک بار وقتی میفهمی بچه داشته و… وای خدایا بخوای بنویسی طومار میشه اسم همه کشته ها با تصویرشون یا صداشون برای همیشه تو ذهن ما حک شده

سلام عزیزم . فهمیدن این چیزایی که گفتی واقعاً سخت نیست حالا اگر یه عده نمیفهمن بقول خودت نونشون تو همین نفهمیدنه .

مهسا شنبه 14 آبان 1401 ساعت 07:08 ب.ظ

چه سنگ قبری، بمیرم برا دل همه مادرای عزادار این روزا
مهربانو حق ما این نیست، حق بچه هامون این نیست، یه وقتی به هرکی گفت چرا نمیری میگفتم کجا برم ریشه هام اینجاست اما حالا فکر میکنم به بچه هام ظلم کردم که دارم وسط اینهمه بدبختی بزرگشون میکنم
اما آخه مهربانو اینجا مال ماست چرا باید بریم؟ کی میشه این کابوس تمام شه، اصلا میشه؟ عمر ماها که هدر رفت کاش برا بچه هامون نره لااقل

خدا نکنه عزیزم . منم دقیقا همین حس رو تا چند ماه پیش داشتم ولی الان یعالمه به ایرانی بودنم افتخار میکنم و پر از شور و شوقم برای اینکه وطنم رو آباد کنم و برای دوباره ساختنش از جون مایه بذارم .

سحر شنبه 14 آبان 1401 ساعت 04:05 ب.ظ http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

اقای دکتر ایشون توی ی روستا اطراف قزوین خاک شدن درواقع زادگاهشون فعلا سنگ قبر همینه
انشالله که دست بهش نزنن

روستای رحمت آباد

رها شنبه 14 آبان 1401 ساعت 01:12 ب.ظ

خیلی ممنونم ازت خواهر قشنگم. ممنونم که به یادم بودی. روزهای سختی رو گذروندم. ولی گذشت و من هم باهاشون قوی شدم و بزرگتر. دیگه اون دختر ترسوی روز اول نیستم. دیگه اون دختره ترسیده از آینده روبرو توی تاریکی شب گوشه اتاق بیمارستان کنار تخت مادرش که با سرطان میجنگید نیستم. دیگه بزرگ شدم. شاید یه زمانی که حال دل هممون بهتر بود در موردش باهم بیشتر حرف زدیم.
خیلی خوب میفهممت عزیزم. عصبانیت طبیعی ترین واکنش به این شرایطه. اگه حق اولیه زندگی برای همه توی اون کشور فراهم بود مسلما حداقل من در 37 سالگی وقتی سال 3 دکترا بودم درسم رو ول نمیکردم و بیام دوباره یه کشور دیگه یه زبان دیگه از اول بخووام زندگی جدیدی رو شروع کنم.
خیلی خیلی خوب میفهممت و همه حرفهات رو قبول دارم. فقط خواستم بگم برای آینده ای بهتر بعد از این روزها شاید باید بذاریم هر آدمی نظرش رو بگه بدون ترس از قضاوت، اینهم جز همون حقوق اولیه ست که بخاطرش خیلی ها از اون کشور رفتند. هرچند که شاید بقول شما اصلا اون دوستان نظر واقعا نمی دهند و شما که اینهمه سال تجربه وبلاگنویسی داری حتما بهتر تشخیص میدی که چه کسی واقعا داره نظرش رو میگه.
یادمه یه بار وقتی خیلی دلم گرفته بود از دنیا رفتم پیش یه دکتر، بهم گفت هرچی شد تو دست از مهربونی برندار، توو همیشه آدم خوبی باقی بمون، خدا داره می بینه.
مهربانوی عزیزم شما هم هیچ وقت دست از مهربونی برندار. دنیا به آدمهای مهربونی مثل شما نیاز داره. خیلی وقتها توی این یکسال وقتی دیگه هیچ راهی به ذهنم نمیرسید و از همه دنیا ناامید شده بودم مهربونی یه آدم غریبه که حتی زبونم رو نمیفهمید و هیچی ازم نمیدونست کاری میکرد که به زندگی امیدوار بشم. دنیا باهمین قشنگیهای کوچک قابل تحمل میشه. دنیا رو برای آدمهای تنها و غمگین با مهربونیمون قابل تحمل کنیم.
خیلی دوستت دارم خواهر مهربون من.

قربون تو رهای قشنگم . خدا رو شکر به وجود با ارزشت افتخار میکنم عزیزم . مامان نازنینت فرشته ی نگهبانته و در قالب همون آدم غریبه خودش رو بهت می رسونده عزیزم .
گفتم عصبانیم و باید بگم چقدر خوندن کامنتت عصبانیتم رو کم کرد .
رها جان من مهربانو هستم و خیلی دردناکه که از پوسته ی مهربانوییم بخوام دربیام و تبدیل به یه موجود نامهربون بشم . پس ببین چه حال بدی داشتم .
مرسی برام نوشتی ، مرسی حالمو بهتر کردی . دوستت دارم خواهر کوچولوی ندیده ی دور از وطنم .

رها شنبه 14 آبان 1401 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز. چندوقتی بود که نتونستم برات پیام بنویسم ولی اکثر مطالبت رو خوندم. امیدوارم بهم این اجازه رو بدی که به عنوان یه خواهر کوچیکترت یه گله ای ازت کنم.
راستش با پینوشت این پست یکم دلم گرفت، شما همون خواهر مهربون برای من هستی که تا فهمیدی اینجا تنهام بهم شماره ات رو دادی و برام خواهری کردی، اون پینوشت برازنده مهربونی شما نیست عزیزم. میدونم که الان همه عصبانیند و توی عصبانیت ادم نمیخواد حرفهای مخالف رو بشنوه، ولی بیاییم اجازه بدیم ادمها نظر مخالف و موافقشون رو بدهند تازمانی که تنها بیان نظره. این حق ازادی بیان و قلم هست. دیدم خیلی از دوستان با حرفتون موافقند ولی راستش من در خانواده ای بزرگ شدم که در تمام عمرم پدرم به بالایی ها فحش میداد و مادرم نظر عکس داشت. من با برداشتهای خودم که لزوما موافق 100 درصدی هیچکدوم نیست بزرگ شدم و حالا نظرات خودم رو دارم ولی بخاطر همین اجازه نظر ندادنهای پدرم و سرکوبهاش جلوی دیگران الان نمیتونم جلوی جمع حرف بزنم و اعتماد بنفس ندارم. درحالیکه در ظاهر پدرم مخالف همین دیکتاتوری ها بوده ولی با روش دیکتاتوری خودش. اگه کسی نظر مخالف ما داره لزوما به معنای جزو نظام بودن نیست یا برعکس اگه کسی نظر مخالف داره به معنای آشوبگر نیست. نه تنها حق پوشش که ادمها حق اظهار نظر دارند، بذاریم هرکسی حرفش رو بزنه حتی دختر نوجوانمون که تازه داره یاد میگیره دنیا دست کیه. دیدم خیلی از دوستانتون به کسی که تنها نظر مخالف داده بود ولی به کسی توهینی هم نکرده بود کلی حرف زدند. بخاطر جو حاکم و عصبانیت مردم، خیلی توی فضای مجازی دیدم که به صفحات ادمها و وبلاگها حمله شده که چرا نظر نمی دهند و باعث شده که خیلی صفحات بسته بشه. اینهم یه نوع دیکتاتوریه که ما به زور به کسی بگیم چرا نمی یاد حرفی که ما میخواهیم بزنه. مثلا دختر 22 ساله ای که من عاشق صفحه اش در یوتیوب بودم که در کانادا زندگی میکرد و مشکل دوقطبی داشت ولی اونقدر انرژی داشت صفحه اش که دلگرمی من اینجا در تنهایی بود و حمله افراد بهش باعث شد که صفحه اش رو ببنده . من نمیفهمم شادی یه دختر 22 ساله در یه گوشه دنیا چرا باید اینقدر برای ما تحملش سخت باشه؟ اگه آینده متفاوتی میخوایم شاید باید اول از خودمون شروع کنیم بذاریم آدمها حرفشون رو بگند و تحمل کنیم نظر مخالف رو. شاید اینجوری اون بخش بدون نظر جامعه هم از این نترسه که اگه در آینده ما سرکار باشیم یه دیکتاتوری جدید از نوع دیگری ایجاد خواهیم کرد. اگه یه چیز از زندگی خارج ایران یاد گرفته باشم اینه که آدمها حق انتخاب دارند و باید بهش احترام گذاشت. اینجا حتی خیلیها به واکسن اعتقاد نداشتند و نزدند ولی نه اونها منه خارجی که 3 دوزم رو زدم مسخره کردند و نه من اجازه داشتم به انها حرفی بزنم در حالیکه شاید جون من رو به خطر مینداختند چون این انتخاب آنها بود.
توی این وبلاگ به خیلی ادمها کمک شد بدونه اینکه کسی بپرسه اون شخص چه اعتقاد و طرز فکری داره، خود شما هیچ وقت از من نپرسیدی من چه طرز فکر دارم وقتی خواستی برام خواهری کنی، تنها منرو به عنوان یه خواهر قبول کردی با هرطرز فکری. لطفا دست از مهربونی برنداریم، بذاریم آدمها حرفهاشون رو بگند. نذاریم کسی بخاطر حرف زدن و نظرش تحقیر بشه و اعتماد به نفسش رو از دست بده. هرکسی حق داره زندگی کنه و شاد باشه اگه من الان ناراحتم دلیل نیست همه دنیا ناراحت باشند. به ادمها حق زندگی، شادی، اظهار نظر و غیره بدیم.
ببخشید عزیزم این فقط یه درد دل بود و ببخشید که طولانی شد. لطفا همون مهربانوی همیشگی باقی بمون نه فقط برای یه عده برای همه. دوستت دارم.

سلام رها جانم . چه روزایی که بهت فکر کردم حتی پشت فرمون وقتی که از اداره برمی گشتم خونه و دعا کردم که مرهم زخم های دل شکسته ت رو پیدا کرده باشی . میتونستم بهت پیغام بدم ولی حس کردم خلوتت رو لازم داری و چقدر خوشحال شدم الان پیامت رو دیدم . رها جون عصبانیم خیلی هم عصبانی . باور کن اگر یه نظری باشه که منطق داشته باشه و به منظور گفتمان نوشته باشه به دیده ی منت هم منتشر میکنم هم در حد بضاعتم جواب میدم . همونطور که دیدی خیلی هاشونم تایید و منتشر میشد ولی آخه به شعور آدم توهین میشه . اینا نظر مخالف نیست که ، توهینه، زخم بر دل ریش زدنه، هیچوقت کاری به کسی که آدم معمولیه و سکوت میکنه ندارم و توقع واکنش هم ندارم ، خیلی ها میترسن، نمیتونن و ... اما کسی که تریبون داره ، از وجود همین مردم به محبوبیت رسیده و .. رو توقع دارم حداقل واکنشی برای عزای مردم داشته باشه (تاکید میکنم انتظار ندارم موافقم باشه ها) منظورم امثال رامبد جوانه .
وقتی مردم برای حقوق معمولیشون (خودت دیگه داری اونجا زندگی میکنی و میبینی حقوق معمولی منظورم چیه) اعتراض میکنند و جوابشون ریختن خونشونه ، حتی دزدیدن جنازه ی عزیز آدم و به خاک سپردن بدون حضور خانواده (رضا حقیقت نژاد) بعد یه عده میان میگن میخواید لخت بشید !!!! چه حالی بهت دست میده؟؟
نمیدونم چی بگم ؟؟ ببین 50 روزه حال و روزمون اینه بجز اینکه اومدن حرف زدن و ندید گرفتن همه چیو کاری کردن؟؟ کجای دنیا مملکتت آشفته ست بعد مسئولینش چنین رفتاری دارن؟؟ کسی از دل این ح/کومت اومد بگه ما فلان چیزی که اعتراض دارید رو درست میکنیم ؟ کمی مردم رو به ارامش دعوت کنه ؟ یا اومدن یه گند بزرگتر زدن و آتیش خشم مردم رو شعله ور تر کردن؟؟
میدونی که چقدر دوست دارم ؟؟

سمانه شنبه 14 آبان 1401 ساعت 12:05 ب.ظ

یه زمان پسر کوچولوم مدام می پرسید آلمان برم بهتره یا آمریکا؟کانادا مناسب تره یا انگلیس؟
و من میگفتم ایرااان پسرم.بمون و کشور خودتو بساز.به بچه ای که زیر ۱۰ سال سن داشت از ایران میگفتم.الان پسرم ۱۰ ساله س و دارم فکر میکنم کانادا یا المان؟کجا بره که حق زندگی ناحق ازش گرفته نشه؟؟
ما حتی نمی تونیم به نبود بچمون فکر هم بکنیم.بعد خون یه جوون ریخته بشه کف خیابون...امان از دل مادرش..شنیدم که تعهد میگیرن جایی گفته نشه چجوری با باتوم سر بچتونو شکستیم و کشتیمش..عجب از اینهمه وقاحت

وااای سمانه جان
امان از این آه هایی که دود می شوند و خانمان برانداز

پریسا شنبه 14 آبان 1401 ساعت 11:47 ق.ظ

مهربانو جان دوستت دارم زیاد چونکه: "اون دسته از خواننده هایی که در جبهه ی مخالف ما هستند طعم تلخ دیکتاتوری رو بچشن و ببینند تو این جهنمی که سالهای ساله برای ما به نام میهن درست کردن چه می کشیم ."

عزیزمی پریسا جان دل به دل راه داره

مهری شنبه 14 آبان 1401 ساعت 11:42 ق.ظ

قسم به اسم آزادی به لحظه ای که جان دادی
قسم به فریاد آخر به اشک لرزان مادر
قسم به قلب از هم پاشیده شهید در خون غلطیده که راه ما باشدا راه تو ای مهسا، نیکا، سارینا، جواد، حدیث، مهرداد، فرشته و ...


بمیرم برای جوونی و ارزوهاشون .. برای مظلومیت و بیگناهیشون .. برای دل هزارپاره ی مادرانشون

فرزانه شنبه 14 آبان 1401 ساعت 11:38 ق.ظ

راستی مهربانو جان پیشنهاد میدم این تحلیل رضا امیرخانی را در سایت فرارو که از نویسنده های انقلابی نظام هم بود بخونید و ببینید چقدر زیبا حکومت را نقد کرده .
https://fararu.com/fa/news/580173/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1
مخصوصا اون آخرش که میگه آمریکا اگر ببینه مردم ایران دارن حکومت مردمی تشکیل میدن با همین احمدخاتمی و علم الهدی وا مینده تا جلوی مردم را بگیره !
واقعا این آمریکای جنایتکار با روی کار آمدن جمهوری اسلامی توی این 43 ساله بیشترین نفع را برده . کل منطقه خاورمیانه را به جنگ و ویرانی کشوندند و بهره ش را بردند . الان هم مطمئنا دلشون نمیخواد این حکومت عوض بشه . مردم باید به هوش باشند مبادا فریب بخورند !!
حتما تحلیلش را بخون. من که بسیار لذت بردم

دستت درد نکنه عزیزم ممنونم از لطفت میرم میخونمش .
کیف میکنم از داشتن دوستانی مثل شما
دقیقا همینطوره فرزانه جون . چرا باید بخوان ما ازاد و مستقل باشیم ؟؟ اینهمه سال دارن جنایت میکنن و اسلحه میفروشند و خاورمیانه رو به روز سیاه نشوندن نابود بشن الهی

احمدرضا حائری

♦️اخیرا ابراهیم رئیسی و عموم‌ مقامات حکومت تاکید کرده‌اند که مردم و فعالان‌ اگر مخالفت یا اعتراضی دارند به جای حضور در خیابان یا دعوت به اعتصاب و... با استفاده از ظرفیت‌های قانونی مخالفت و اعتراض‌شان را بیان و مطالبات‌شان‌ را پیگیری کنند.


♦️نگارنده نمونه‌هایی از اعتراض مدنی را برمی‌شمارد، شاید مردم به جای اعتراضات خیابانی از این مدل اعتراض بهره برده و مانع از سو استفاده دشمنان شوند!



♦️عزیزان هموطن‌ با توجه به زمینه فعالیت و نوع دغدغه‌ها می‌توانند از مدل‌های مختلف‌ کنش مدنی‌ استفاده کنند.



♦️اگر فعال حقوق بشر هستید می‌توانید همچون نرگس محمدی علیه شکنجه سلول انفرادی در دستگاه قضایی طرح شکایت‌ کنید، درباره آثار زیان‌‌بار‌ آن مستند بسازید‌ و کتاب بنویسید ( محکوم به ۸ سال زندان)



♦️اگر فعال مدنی‌ هستید و احساس‌ کردید حقوق شهروندان تضییع شده است، می‌توانید مانند مهدی محمودیان، که بابت ممنوعیت واردات‌ واکسن معترض بود، بررسی کنید ببینید می‌توان از مقامات مسئول به دلیل سهل‌انگاری شکایت کرد؟ (بابت همین بررسی محکوم به ۴/۴ سال زندان)



♦️اگر فعال سیاسی هستید می‌توانید مانند مصطفی تاج‌زاده از شبکه‌های اجتماعی بهره برده با مردم و مقامات صحبت کرده و نقطه نظرات خود را با آنها درمیان بگذارید ( هشتاد‌ روز شکنجه‌ انفرادی و متهم به اقدام علیه امنیت ملی و...)



♦️اگر وکیل هستید مانند امیرسالار داودی‌ در کانال تلگرامی نظرات کارشناسی خود را درباره نقض حقوق شهروندان با همکاران در میان بگذارید و دفاع از شهروندان متهم را برعهده بگیرید(محکوم به ده سال زندان)



♦️اگر پژوهشگر هستید می‌توانید درباره فقر ، اعتیاد‌ و دیگر آسیب های اجتماعی کتاب و یاداشت بنویسید و مصاحبه کنید ( کتاب‌های چاپ شده به دستور ارشاد خمیر شده و ایشان پنج ماه پیش بازداشت و متهم به اقدام علیه امنیت ملی شده است.)



♦️اگر معلم هستید می‌توانید مانند محمد‌ حبیبی، جعفر ابراهیمی، رسول بداقی و.... از نهادهای مسول برای یک تشکل صنفی‌ مجوز بگیرید و برای دفاع از حقوق صنف‌تان‌ فعالیت کنید(این عزیزان و بیش از ۲۳۰ معلم عضو کانون‌های صنفی معلمان در سراسر کشور به ده‌ها سال زندان محکوم شده یا در مسیر محکوم شدن هستند.)



♦️اگر کارگر هستید می‌توانید مانند جعفر عظیم‌زاده‌، نسرین جوادی، شاپور احسانی و...تشکل کارگری خود را تشکیل دهید و از حقوق کارگران به صورت مدنی‌ دفاع‌ کنید( اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران به عنوان یکی از چند تشکل اصلی کارگری‌ کشور به بیش از سی سال زندان محکوم‌ شده و برخی اعضای آن اکنون زندانی هستند)



♦️اگر فعال رسانه‌‌ای‌ هستید، می‌توانند همچون ویدا ربانی و حسین رزاق‌ از شبکه اجتماعی کلاب‌هاوس‌ استفاده کرده و اتاق برای گفتگو تشکیل دهید( ویدا ربانی با پنج سال حکم زندان اخیرا مجدد بازداشت شدند و حسین رزاق‌ با چند پرونده اتهامی مفتوح، با حکم یک سال زندان اکنون دربند است.)



♦️اگر روزنامه‌نگار هستید، می‌توانید مانند کیوان صمیمی‌ و عالیه مطلب زاده تشکل مستقلی برای صنف‌تان تاسیس کنید و از آزادی‌ مطبوعات‌ دفاع کنید و حقوق هم‌صنفان‌تان دفاع کنید(رئیس و نائب رئیس انجمن دفاع از آزادی‌ مطبوعات که‌ هرکدام به ۳ سال زندان محکوم و اکنون دربند هستند)



♦️اگر دغدغه حقوق زنان را دارید، می‌توانید مانند هدی عمید و نجمه‌ واحدی برای آموزش حقوق به زنان و توانمند‌سازی آنان‌ کلاس آموزشی تشکیل دهید( در مجموع محکوم به ۱۵ سال زندان)



♦️اگر فیلم‌ساز‌ هستید، مانند جعفر پناهی‌ و محمد رسول‌اف درباره مسائل مبتلا‌به جامعه فیلم بسازید.( جعفر پناهی‌ با شش سال حکم زندان دربند و محمد رسول‌اف‌ با اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شده است.)



♦️اگر دغدغه فقر، اعتیاد و...را دارید، مانند شارمین‌ میمندی‌نژاد تشکلی ثبت کنید و با جمع‌آوری‌ کمک خیرین، به فقرا کمک کنید(جمعیت امام علی منحل و دادگاه برای محکوم‌ کردن‌ موسس و اعضا آن در جریان است)



♦️اگر دغدغه حفاظت از محیط زیست دارید، می‌توانید همچون زنده‌یاد کاووس سید‌ امامی‌، مراد‌ طاهباز، نیلوفر بیانی‌ و...تشکل محیط‌زیستی‌ تاسیس و برای حفاظت از جاندار ارزشمندی چون یوز‌ ایرانی تلاش کنید.( مرگ مشکوک کاووس سید‌امامی‌ در زندان و ده‌ها سال حکم زندان برای دیگر فعالان محیط زیست.



♦️به این فهرست می‌توان صدها نمونه دیگر اضافه کرد، اما به نظرم همین اندازه برای اثبات دروغ‌گویی آقایان و رفتار‌ مزورانه‌ آنها کفایت می‌کند

یلدا شنبه 14 آبان 1401 ساعت 11:16 ق.ظ

مهربانوی قشنگم، بازم ببخش که وبلاگت رو کردیم محل درددل و بحث و مناظره جواب خانم نمیدونم موافقم یا مخالف رو شما به زیبایی دادید و ممنون ازتون فقط من یک نکته رو اضافه کنم ... اگه ملاک ایشون برای میزان محبوبیت تعداد افرادیه که در راهپیمایی های حکومتی و غیر حکومتی شرکت میکنن، اینو در نظر بگیرن که برای راهپیمایی های حکومتی کلی هزینه و تبلیغ میشه، برای شرکت کننده ها وسایل حمل و نقل رایگان در نظر میگیرن، نه تنها بهشون گاز اشک آور و باتوم نمیزنن که ساندیس و خوراکی هم بهشون میدن و برای کارمندان دولتی که توی راهپیمایی شرکت میکنند، ترفیع هم در نظر میگیرن، خیلیا رو هم مجبور میکنن که شرکت کنند، مثلا شوهر خاله من که سرهنگ نیروی هوایی هستن، علیرغم این که به شدت با سیاست های حکومت و سوء مدیریتشون و سرکوبشون مخالفن ولی بااااید در راهپیمایی حکومتی شرکت کنند وگرنه توبیخ میشن و چون فرزندانی دارند که توی ایران به کار و تحصیل مشغولند، متاسفانه نمیتونن اونقدر شجاع باشن به قول خودشون که در برابر ظلم بایستند. علاوه بر این محل برگزاری راهپیمایی حکومتی مشخصه و این باعث میشه تعدادشون زیاد به نظر برسه، وگرنه منم دیروز از صبح توی خیابون بودم و به جاهای خیلی زیادی سر زدم ولی هیچچچچ اثری از خیل عظیم جمعیت که به گفته صدا و سیما در راهپیمایی 13 آبان شرکت کردند، ندیدم... راهپیمایی منتقدین حکومت و معترضین پراکنده ست و با باتوم و کتک و مرگ ازشون پذیرایی میشه من بارها خواستم که در تظاهرات شرکت کنم ولی موفق نشدم چون تظاهرات خودجوشه، سازماندهی نداره، یه جورایی دلیه، و صد البته به شدددددت سرکوب میشه... اگه رژیم به گفته خودش برحق و راستینه، چه ترسی از مخالفین داره؟ بذاره اونا هم آزادانه بیان تو خیابون و اعتراض کنند، بدون خطر مرگ و دستگیری ... من نمیگم الزاما تعداد مخالفین حکومت بیشتره ولی چرا رفراندم نمیذارن که شک و شبهه ای برای کسی باقی نمونه؟ رفرندام توی قانون اساسی ج.ا برای چنین مواقعی پیش بینی شده ولی بهش عمل نمیشه ... این رو هم بگم که من از یه خانواده معمولی و مذهبی هستم، افراد زیادی توی خانواده ما پست دولتی دارند، معلم، استاد دانشگاه، نیروی انتظامی، رئیس بانک، رئیس ادارات دولتی، توی خانواده تقریبا صد نفره ما (با خاله ها و عمه ها و دایی ها و عموها و نوه ها و همگی) فقط دو نفر هستند که موافق سیاست های ج.ا هستند، یعنی تقریبا دو درصد، اینو تعمیم بدید به کل کشور ...
ببخشید طولانی شد، از کامنت طولانی متنفرم

قربونت یلدا جانم . چه حرفیه عزیزم راحت باش .
ممنونم عااالی نوشتی درمورد این جمعیت . یه فیلم هم من دیدم که بعنوان راهپیمایی طرفدارای خودشون پخش کردن و درست در ثانیه 29 زیرش ظاهر شد " مهر 1400" آبروشون رفت . نمیدونم دیدیش یا نه تو تویتر و اینستا پر شده

فرزانه شنبه 14 آبان 1401 ساعت 10:29 ق.ظ

عالی بود مهربانو جان. دقیقا حال همه ی ما همینجوره
در مورد چشوندن طعم دیکتاتوری هم خیلی قشنگ گفتی

برای کسی که میگه هنوز نمی دونم چی درسته و چی غلط ارجاعش میدم به نوشته ی بهی جان عزیز
https://daroneman.blog.ir/1401/08/10/%D8%B3%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84

ممنونم فرزانه جان خوندم و عالی بود

فرحناز شنبه 14 آبان 1401 ساعت 09:51 ق.ظ

سلام بانوی مهر! خوبه که حرف جناح مخالفو پاک می کنی. همینها هستند که نمیزارند وحدت بین ما زیاد بشه. همش تفرقه و جدایی ایجاد کردند. هر چی بهشون دیکته کردند، بدون فهم ریختند بیرون و همراه اونا شعار دادند و پرچم آتیش زدند و .... د.ی.ک.تا.تو.ر. هم علیه ماها که تعدادمون خیلی زیادتر از اونهاست استفاده کرده تا حالا و جلو برده کارشو. به امید فردایی بهتر

سلام فرحناز عزیزم .
به امید اون روز

گل آبی شنبه 14 آبان 1401 ساعت 06:06 ق.ظ

چه روزهای خوبی بود: دوران طلایی وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی و گودر...

ریحانه جمعه 13 آبان 1401 ساعت 11:40 ب.ظ

واای یعنی قسمت تریبون ازاد عااااالی بود. خدایی هم خندیدم هم گفتم واقعا حق میگید.

ولمون کن عامو. فقط میان فحش میدن و ۴ تا دلیل مزخرف میارن. اینقدر بی ادبی میکنن که ادم شرمش میشه از شنیدن، چه برسه به جواب دادن. و اونقدر دلایل مزخرف میارن که ادم اثلا میمونه با چه منطقی جواب بی منطقیشون را بده.

یلدا جمعه 13 آبان 1401 ساعت 10:20 ب.ظ

چقد قشنگی تو آخه

عزیز منی شما که

نمیدونم موافقم یا مخالم جمعه 13 آبان 1401 ساعت 06:40 ب.ظ

سلام مهربانو جانم راستش من یکی از خواننده هاتونم ک خیلی خیلی دوست داشتم و البته ک هنوزم دوستدارم ولی ترجیح دادم ناشناس بنویسم و بپرسم ازت راستش من متاسفانه ب خاطر تنبلی های خودم و مطالعه ی ناکافی ایدئولوژی خودم ندارم تو خونه ای بزرگ شدم ک پدرم همیشه ب بالاهای این مملکت فحش داده و بالطبع فکر میکردم من هم مثل پدرم مخالفم راستش خودمم نمیدونم چی درسته چی غلط ولی خوب نمی‌فهمم ک چرا این نظام با این همه ظلمی ک کرده امروز این همه آدم تو خیابون برای حمایتش ریختن بیردن از اون طرف خوب فیلم های اینستا رو میبینم ک کلیییی آدم مخالف هم ریخته بیرون نمی‌فهمم واقعا کدوم دارن درست میگن از طرفی شنیده بودم چهارشنبه فراخوان دادن صد انقلاب ها و منم ک نوبت دکتر داشتم با ترس و لرز فراوان روسریمو سفت ترواز قبل بستم و با ترس و لرز رفتم بیرون مدتی بود ک اصلا از خونه نمی‌رفتم بیرون و باوفیلم های اینستا فکر میکردم بیرون جنگه وقتی وارد شلوغی شهر شدم دیدم ک خوب همه چی عادی معمولی رستوران ها پر از آدم کافه ها شلوغ مطب دکتر هم مثل همیشه نمی‌فهمم نمیدونم

سلام عزیزم . این کامنت چیزی نبود که ناشناس نوشتی قربونت
برای جواب کامنتت به خیلی چیزا فکر کردم که برات بنویسم ولی راستش اینکه آدم تصمیم بگیره در کدوم جبهه بایسته کاملاً به یافته های خود آدم از دیده ها و شنیده ها گرفته تا مطالعاتی که انجام میده و نهایتاً بصورت کاملاً مستقل تصمیم میگیره که بگه من به چه نتیجه ای رسیدم . ازت خواهش میکنم تحت تاثیر هیچکس نباش اینکه من بهت بگم که بنا به چه دلایلی باید چه نظری داشته باشی میشه القای تفکرات خودم به تو .
کاش از پدر می پرسیدی که چرا از بالا فحش میده تا آخر دلیلش چیه؟ باید دلایل همه رو بشنوی و اونی که بنظر خودت درست میاد رو بعنوان ایدئولوژی خودت اعلام کنی . دلایل پدر و امثالش رو بشنو ، اخبار همه ی جناح ها رو بشنو ، اپلیکیشن های اجتماعی رو ببین درمتن جامعه هم باش و به جواب سوالاتت برس . میگی بعد از مدت ها رفتی بیرون و دیدی خبری نیست خب قربونت روزای اول دقیقا تو جاهای مشخصی مردم اعتراض میکردند و نیروهای اونوری می ریختن و متفرق می کردن الان از قبل میان همونجاها می ایستن و نمیذارن مردم جمع بشن بنابراین زندگی معمولی جریان پیدا کرده بجاش این اعتراض ها محله محور و به طریق دیگه ای صورت می گیره و البته بصورت متمرکز تو دانشگاه ها که جمعیت زیاد و با هم هستند صورت میگیره ( این مال شهر های بزرگه) شهرای دیگه هم مثل سقز و خاش و زاهدان و اینا هم که دیگه خودت میبینی همه روزه و همه جاست و رسماً جنگه
من فقط میتونم برات یه متن خوب بنویسم که درکنار تحقیقات دیگه بهت کمک کنه تصمیم بگیری موافق باشی یا مخالف
البته اینجا جا نشد برات تو یه کامنت جدا مینویسم

شاخه نبات جمعه 13 آبان 1401 ساعت 02:56 ب.ظ

دمت گرم
جواب این آشغالها رو نباید داد
حالا هی دیسلایک کنید تا جونتون درآد

اررره دیسلاک پشت دیسلایک

x جمعه 13 آبان 1401 ساعت 01:58 ب.ظ http://Malakiti.blogfa.com

عزیز دلم :)
تو کوه انرژی مثبت منی مهربانو :)

ربونت دختر کجایی

Mani جمعه 13 آبان 1401 ساعت 03:18 ق.ظ

مهربانو جان
امیدوارم مادر جان خیلی بهتر باشند

ممنونم مانی جان دعا کن درداش تموم شه چند ساله واقعا زندگی نکرده

مریم جمعه 13 آبان 1401 ساعت 12:31 ق.ظ

آقای دکتر مرجمکی از نوابغ دنیای طنز هستن ، هم دانشگاهی خواهرم بودن و به همراه چند نفر از هم دوره‌ای هایشان گروه تئاتری داشتن ! خواهرم همیشه منو می‌برد برای دیدن تئاترهایشان ، عاااالی بودن
اتفاقا چند وقت پیش شما رو تو پیج آقای دکتر دیدم ، میخواستم بپرسم شما از کجا می‌شناسیدشون ولی با خودم گفت چیکار داری تو
عمر وبلاگ‌نویسی من ۲۲ ساله شد ! ولی حیف که پرشین بلاگ بد کرد به ما ! ۲ سال آرشیو بهترین خاطراتم از زمان تولد دخترم پرید و خب متاسفانه هیچ‌جوره پاسخگو نبودن و دل و دماغ رو ازم گرفت

ای جااان . چه جااالب .
خانوم من کلاهمو جلوی شما باید از سر بردارم و تعظیم 22 سااال ماشالله

نسرین جمعه 13 آبان 1401 ساعت 12:19 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

آشنایی با تو یکی از بهترین افتخارات و عزیزترین و محترمانه ترین های وبلاگ برای من بوده. من هم خرداد شد هفده سال. یادمه اول تو و یک نفر دیگه وبلاگ شریکی داشتید، فکر کنم وبلاگ امید و خواهرش مهربانو (چیزی تو این مایه ها) بود. بعد دیگه مشخص شد وقتی تو می نویسی کامنت بارون میشد و اون یک نفر دیگه کم. تا اینکه تو اسباب کشی کردی و مستقل شدی. یادش بخیر، واقعا جمع خیلی خوب و گرم و صمیمی داشتیم. گاهی که میدیدیم یکی از بلاگرها دلش گرفته می ریختیم تو وبلاگش و ساعتها تا دویستا کامنت با هم در حقیقت چت می کردیم...
در مورد نوشته ی خارخاساک، باید بگم حرف دل خیلیهامونو زده. دمش گرم.
راستش دو سه روز پیش چندتا از این دسته نظرات داشتم همه هم با اسمهای خیلی جالب اومدن منو هم مورد عنایت بی مایه شون قرار بدن، همه رو حذف کردم تو دلمم گفتم غلط کردی. دیشب یکی دیگه رو تا دیدم همون اسمه نخونده پاک کردم.
خیلی خوشم آمد این تصمیمو گرفتی. انرژیمونو برای کارای مهمتر از سر و کله زدن به بعضیا نیاز داریم.
و اما وای از این سنگ... چقدر گویا و قصه گوست!
خدایا بسه...
دست تو و بابا عباس درد نکنه عزیزم امیدوارم مادرت هر چه زودتر بهبود کاملشونو بدست بیارن.
تماسم هنوز با ماریا قطعه ولی بزودی...

فدای تو عزیز دلم
آره سورنا بود که وبلاگ رو درست کرد و بهم گفت بیا اینجا بنویس خودشم چند تا پست کوتاه نوشت و رفت .
عزیز منی خواهر جون

ماه پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 11:13 ب.ظ

الهی از تو زیاد باد.
سرت سلامت باشه و آیکون بغل

فدااات عززیزم

شکوه پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 11:01 ب.ظ

با سلام خدمت مهربانوی عزیز چه خشم و مقدسی در نوشته ی شما بود که کاملا بر حقه سالها بر ما تاختند و دم بر نیاوردیم خیلی برایشان گران تمام شده که اعتراض مردم را میبینند و حالا باید به آنها گفت از ملت عصبانی باشید و از این عصبانیت بمیرید ضمنا دکتر مرجمکی در کانال تلگرامشان هم چنان می نویسند به امید روزهای خوب و پر نور برای همه

سلام شکوه جان
بله تو تلگرام هم دارمش مطالب با اینستا یکیه گاهی این طرف میخونم گاهی اون طرف .
به امید همون روزهای روشن عزیزم

مریم پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 11:01 ب.ظ

حتما منافعشون در بیدار نشدنه وگرنه تو این قرن و با این اوضاع، خوب و از بد،حق و از ناحق میشه تشخیص داد.به امید پیروزی

همینطوره عزیزم .

الی پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 09:32 ب.ظ http://elimehr.blogsky.com

یادش بخیر نوشته های خارخاسک هفت دنده
موسیو گلابی هم بود خیلی دوست داشتم نوشته هاش رو، راستی گلابی دیگه جایی نمی نویسه؟
وااای مهربانو از تصمیمت برای نظرات مخالف کیف کردم، والا همه جای عقاید کثیفشون رو میارن بالا، کل مملکت دستشونه بازم همه جا هستن

آخی من گلابی رو نمیشناسم حیییف
عزیز منی تو الی جان

ازاد پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 08:44 ب.ظ

اینو هم بگم که بینندگان مغز زنگ زده که به خدا و قیامت هم به قول خودشونون اعتقاد دارن :من راضی نیستم پولی که از این حکومت که حق تمام مردم ایران ،حق بیماران،حق تهیدستان،حق معلولین،حق من،حق بچه من،حق ....هستش که تو جیب این مزدوران میره نمیگذرم،از ارامشی که تمام مردم ایران باید داشته باشن و نداشتن و اونا تو ارامش و رفاه بودن نمیگذرم،از خون این بچه های مظلومی که بخاطر ارامش ما ریخته میشه نمیگذرم،همه اینهایی که خودشون داشتن و از مردم دریغ کردن نمیگذرم،واگذار به خدااااا،مرگ بر مزدور و جاسوس و دیکتاتور

عااالی بود آزاد عزیز

ازاد پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 08:20 ب.ظ

منم از طریق خواهرم اشنا شدم با صفحتون و خیلی خرسندم از این اشنایی

از قول من خواهر جان رو ببوس خیلی لطف داره به من . هم خودش هم شما عزیز من هستید و باعث افتخارمه دوست هستیم

لیمو پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 06:52 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

چقدر کار خوبی میکنین مهربانوجون. منم خیلی وقته دیگه نظرات مسخره و توهین آمیز رو تایید نمیکنم.
آزادی برای کسی کاربرد داره که معناش رو بفهمه.
قلمتون مانا

دقیقا عزیزم
ممنونم نازنین . زنده باشی

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 06:13 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
عجیبه که اجازه دادن این سنگ قبرو براش بگذارن

سلام
خدا کنه خرابش نکنند واقعا اثر زیبای هنریه

سمیرا(راحله) پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 05:40 ب.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

چه خوسحالم که دنیای وبلاگ نویسی با شماها
اشنام کرد

پر از فهم و ادب و....همه چی تمومین و کنارتون خیلیی چیزها یاد گرفتم

عزیز منی راحله جان متقابلا خیلی دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد